loader-img
loader-img-2
پاتوق کتاب
  1. خانه
  2. بلاگ
  3. Mag | تاریخ
معرفی 8 کتاب با موضوع مجاهدین خلق
معرفی 8 کتاب با موضوع مجاهدین خلق
پس از سقوط رضا شاه در شهریور 1320، اندکی از شدت خفقان‌های سیاسی و اجتماعی کم شد. به تدریج فضای مبسوطی جهت فعالیت‌های سیاسی احزاب ایجاد گردید. آیا این فضا به خواست پهلوی دوم بود؟ خیر. اما رژیم پهلوی چاره‌ای جز کنار آمدن با احزاب سیاسی، و گرفتن ژست یک پادشاه دموکرات نداشت. مجلس چهاردهم با تقلب تشکیل شد و با آزاد نبودن انتخابات در مجلس شانزدهم، جبهه‌ی ملی از میان نخبگان سیاسی آن روزگار بیرون آمد. اما این بازی‌های سیاسی فقط تا مرداد 1332 طول کشید. با محکم شدن پایه‌های سلطنت، نقاب شاه در 28 مرداد 1332 برداشته شد؛ و آنچه را که مردم باید می‌فهمیدند را تحت لوای آمریکا نشان داد. جبهه‌ی ملی به مبارزات خود در راستای قانون اساسی ادامه داد؛ آنچه موازی با جبهه ملی تشکیل شد و در سایه به رشد خود ادامه داد، تا انقلاب 57 را به ثمر رساند؛ صدای یک روحانی شیعه به نام روح‌الله خمینی بود. با انقلاب سفید شاه، امام خمینی (ره) تبعید کرد و سران جبهه ملی زندانی شدند. این تنش‌ها در ایران همزمان بود با خیزش‌های چپ جهانی در آمریکای لاتین،  الجزایر و بسیاری کشور‌های دیگر. هوش سیاسی پهلوی این خیزش‌ها را ندید. ساواک را تاسیس کرد. همچنان مخالفین را تبعید و زندانی کرد و منتظر بود جو کشور آرام شود. از دل این جَو رادیکالیسم جهانی، و دیکتاتوری نوظهور داخلی سازمانی سربرآورد به نام مجاهدین خلق. سعید شاهسوندی درباره‌ی تشکیل سازمان چنین می‌گوید: «در فضای جنگ تجاوزکارانه‌ی امپریالیستی علیه مردم ویتنام، کوبا، فلسطین و شمال و جنوب آفریقا. و در فضای تجاوزات مکرر امپریالیستی به کشورهای خاورمیانه. و در فضای جنبش چریکی فلسطینی‌ها علیه اشغال و آوارگی. نسل ما، نسل مجاهدین خلق تولد سیاسی یافت.» مشی سازمان مجاهدین خلق مخفی‌کاری کامل و مسلحانه بود. اما این سازمان چنان که پرشور تشکیل شد تدام نیافت. دلیل آن را در کتاب‌های فراوانی می‌توان جستجو کرد که درباره‌ی سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب 57، و منافقین کنونی نوشته شده است. در این یادداشت به معرفی چند کتاب شاخص مرتبط با مجاهدین خلق پرداخته‌ایم. بهترین کتاب ها با موضوع مجاهدین خلق 1. خداوند اشرف: نگاهی مستند و تاریخی به روند فرقه گرایی سازمان مجاهدین خلق «حجت سید اسماعیلی. شما به جرم نفوذ به سازمان، از طرف وزارت اطلاعات رژیم بازداشت  می‌شوید. این کلمات هنوز از دهان وی کامل بیرون نیامده بود، که نریمان حسن عزتی، مختار بهرام جنت سرایی، و مجید عالمیان، به سرعت از اتاق بغلی وارد شده، و بلافاصله مرا چشم بند زده، و دستهایم را با دستبند از پشت بسته، وکتک زنان مرا به سمت یک خودروی  لندکروز سفیدکه در بیرون برای همین کار منتظر بود بردند.کف ماشین خواباندند، و مرا  به سمت محل نامعلومی در اشرف بردند. من در طول مسیر دو بار بیهوش شده و مجدداً به  هوش آمدم.» این شرح چگونگی بازداشت نویسنده‌ی کتاب خداوند اشرف است؛ که به دلیل درخواست جدایی از سازمان گرفتار سلول‌های نوساز و مخوف پادگان اشرف می‌شود. سازمانی که روزگاری با هدف گسترش عدالت و برابری سال 1344 تاسیس شد؛ به سرانجام زبونی همچون پادگان اشرف رسید. چنانکه اعضای سینه‌چاک هم از موقعیت جدید متحیر شده، و اقدام به جدا شدن می‌کردند. چرا سازمان منافقین چنین تنزل کرد که افرادش قصد جدا شدن داشتند؟ آیا جدایی به همین راحتی بود؟ در کتاب خداوند اشرف دلیل این تغییرات را مشروح و مفصل از قلم سید حجت سید اسماعیلی می‌خوانیم. سیدحجت سید اسماعیلی از اعضای رها شده‌ی سازمان است. که پس از بازگشت به وطن، کتاب خداوند اشرف را در 936 صفحه توسط انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رساند. در پیشگفتار کتاب خداوند اشرف آمده: «کتابی که پیش روی شماست حاصل چهار سال کار مستمر، در ثبت مشاهدات و مستندات  در خصوص بررسی علل بروز [...] ساختارهای فرقه‌ای و فعالیت‌های جاسوسی در تشکیلات مجاهدین است. واقعیت این است که سازمان مجاهدین [...] توانسته بیشترین ضایعات انسانی را در ابعاد یک فاجعه بر جامعه‌ی ما تحمیل کند. بنابراین شناخت عمیق و علمی بنیادهای فکری و مناسبات تشکیلاتی مجاهدین، که در این کتاب بدان پرداخته شده است می‌تواند نقش بسزایی در افشای[...]حقیقت درون تشکیلاتی مجاهدین داشته باشد. چرا که در دنیای امروزی  فرقه‌ها تهدید جدی برای سلامتی جامعه به ویژه برای نسل جوان، و تحصیل کرده‌ی کشورها  به حساب می‌آیند. که باید با افشاگری روابط حاکم بر مناسبات آنها، و آگاهی دادن از تمامی راه‌های ممکن جامعه را از تهدید فرقه‌گرایی مصون ساخت. این کتاب با الهام از کتاب معروف «فرقه‌ها در میان ما» اثر به جامانده از خانم دکتر مارگارت تالر سینگر[...] نوشته شده است.» همانطور که در پیشگفتار کتاب خداوند اشرف آمده، این کتاب درباره‌ی فرقه‌ای بودن سازمان منافقین است. کتاب خداوند اشرف توضیح می‌دهد چگونه سازمان کارکرد خود را از سازمانی بنیادین بودن، از دست داده، و وسیله‌ای برای خودکامگی و شهوت‌رانی سران آن مخصوصا مریم و مسعود رجوی شده است. در کتاب خداوند اشرف، ویژگی‌های فرقه‌ای بودن سازمان با ذکر دلایل مستند پژوهشی آورده شده است. برای بیان واضح‌تر مطالب به چند فرقه‌ی تاریخی اشاره شده که چگونه اعضا را مسخ و از خود بی‌خود می‌کردند، مانند فرقه‌ی اسماعیلیه. فصل پنجم کتاب خداوند اشرف ویژگی‌های فرقه و فرقه‌ای بودن به خوبی تشریح شده است. یکی از نکات مورد توجه در کتاب خداوند اشرف آسیب‌رسانی بی‌قید و شرط منافقین به هر انسانی است که کنار آن‌هاست. مردم ایران و عراق از آن‌ها آسیب فراوان دیدند. و پس از سقوط صدام هیچ کشوری در خاورمیانه آن‌ها را نپذیرفت. در پایان کتاب خداوند اشرف را به کسانی توصیه می‌کنیم که به دنبال پاسخی درباره‌ی این سوالات هستند؛ اضمحلال درونی منافقین چگونه رخ داد؟ زیست آن‌ها در پادگان اشرف چگونه بود؟ منابع مالی آن‌ها در پادگان اشرف چگونه تامین می‌شد؟ کیفیت رابطه با صدام و کشورهای خارجی دیگر چگونه بود؟   2. مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق گروه پژوهشی هنری حنیف در سال 1380 بر مبنای تبرّی (دشمن ستیزی) در اسلام تشکیل گردید. آثار این گروه هنری در زمینه‌ی دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی است. کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق، تلاشی چهار ساله است برای توصیف و تحلیلی جدید، در تاریخ نگاری معاصر که بر مبنای دشمن شناسی در اسلام تهیه شده؛ و توسط وحید خضاب در 284 صفحه تهیه و تنظیم گردیده است. کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق، اولین کتاب از مجموعه هشت جلدی آنچه گذشت است که توسط نشر سوره‌ مهر منتشر شده. هدف این مجموعه نشان دادن دلیل دشمنی با حاکمیت توحیدی از درون حاکمیت، و تابعین آن است. کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق، به صورت روان، ساده، خلاصه و قابل فهم، تاریخ معاصر ایران را در زمینه‌ی چرایی آغاز مبارزات قبل از انقلاب مرور می‌کند. و پس از رسیدن به سال1344 و تشکیل سازمان مجاهدین خلق به طور کامل حول اقدامات و تحولات این سازمان تا سال 1367 و عملیات مرصاد می‌پردازد. در مقدمه‌ی نویسنده آمده: «اگر سازمان مجاهدین خلق ایران را مهمترین سازمان سیاسی در سال‌های دهه‌ی پنجاه و شصت ایران بدانیم؛ سخن به گزافه نگفته‌ایم. از  قضای روزگار برای مهم‌ترین بودن همیشه لازم نیست سنگی از پیش  پای ملت برداری. یا گره‌ای از کار فروبسته‌ی مبارزات و پیشرفت‌های آنان بگشایی. از طنز تاریخ، گاه می‌توان برای مهم‌ترین بودن، سنگی  بزرگ بود پیش پای مردم؛ و گرهی کور بود بر سلسله آرزوهای آنان. و در این بین چه حجتی بالاتر از تاریخ و عملکرد مجاهدین خلق؟» در کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق، به طور دقیق و مشروح به پایه‌های فکری که منجر به تشکیل این گروه مبارزاتی شده پرداخته است. از جمله چگونگی تدوین جزوات آموزشی سازمان که عموما ریشه‌ای مارکسیستی داشتند. همچنین مشی مبارزاتی کاملا مخفی و به دور از خانواده و جامعه، منجر به این شد که اعضای سازمان همزمان با تغییرات جامعه تغییر نکنند؛ و بی‌خبر از همه‌جا تنها در دنیایی خودساخته‌ خود را مبارزانی در نوک پیکان انقلاب و آزادی ببینند. در همین رابطه در صفحه ‌84 کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق چنین آمده: «بهمن بازرگانی، عضو وقت مرکزیت سازمان هم راجع به توهمی که  اعضا نسبت به سازمان و قدرتش داشتند گفته است: «خودبینی و خود بزرگ‌بینی‌ای که در سازمان ایجاد شده بود در مورد برخورد با  ساواک نیز مؤثر بود؛ فکر می‌کردند ساواک کاره ای نیست. [... اما] ساواک  اطلاعات مربوط به جنگ چریکی شهری و روستایی و تشکیلات و  گروه یابی را از طریق C.I.A دریافت میداشت؛ یعنی up to date  بود.» در کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق، مهم‌ترین اتفاقاتی که در روند رشد و یا عقب نشینی مجاهدین تاثیر داشته؛ و چگونگی کسب مهارت‌های نظامی و اطلاعاتی آن‌ها توضیح داده شده. و در برخی موارد دلایل روانشناسی تصمیمات و رفتار‌های آسیب زننده‌ی سازمان آمده است. در پاورقی کتاب به تعداد زیادی منبع جهت مطالعه‌ی بیشتر شده است.  روند اضمحلال و مارکسیست شدن سازمان و فرضیه‌هایی همچون دخالت ساواک در این تغییر ایدئولوژی توسط تقی شهرام، از مهم ترین قسمت‌های کتاب است؛ که نشان می‌دهد چگونه تغییر تفکر و ایدئولوژی می‌تواند تمام زحمات و خون‌های ریخته شده‌ی سازمان را از بین ببرد. در واقع این تغییر ایدئولوژی بدون درگیری نظامی و حتی هزینه‌های امنیتی سر سازمان را با پنبه برید، به راحتی تجزیه و از میان برداشته شد. و آنچه باقی ماند فرقه‌ی رجوی بود. البته یکی از اشکالات این کتاب وجود غلط‌های املایی و ویراستاری است. خواندن این کتاب برای کسانی که به تاریخ مبارزات معاصر، دلایل این همه‌گیری مبارزاتی و مخصوصا مجاهدین خلق و منافقین علاقه‌مند هستند توصیه می‌شود.   3. از تهران تا تیرانا: خاطرات مسعود خدابنده؛ عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی «مسعود[رجوی] روز خواب بود. او حدود یک یا دو بعد از ظهر با یک لیوان آب لیموشیرین از خواب بیدار می‌شد. حدود دو تا سه عصر ناهار می‌خورد. که همیشه چه از نظر شخصیتی، و چه حفاظتی به صورت جداگانه پخت می‌شد. غذایی که دوست داشت برنج با یک سیخ کباب برگ، و در کنارش مقداری خورش قیمه بادمجان بود. به چای غلیظ و خرما علاقه داشت و پی در پی سیگار می‌کشید.» قسمتی از متن کتاب تهران تا تیرانا، خاطرات مسعود خدابنده را خواندید. مسعود خدابنده سرتیم حفاظتی مسعود و مریم رجوی بود. ناخواسته در جریان بسیاری از اقدامات و رفتار‌های شخصی و پنهان سران فرقه‌ی رجوی قرار داشت. بسیار وفادار و وظیفه شناس بود. اما همین عضو فعال و ارادتمند نیز با دیدن آنچه دیگران نمی‌دیدند یا کمتر می‌دیدند، از سازمان برید و جدا شد. و بارها توسط سازمان منافقین تهدید به مرگ شد. مسعود خدابنده با نام تشکیلاتی رسول، مسئولیت فرار مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی را بر عهده داشت. که عاملین اصلی حوادث تروریستی هفتم تیر، و هشتم شهریور بودند. او هم‌چنین ماموریت ترور آیت‌الله خامنه‌ای را برعهده داشت که موفق نشدند؛ و دلایل آن در کتاب تهران تا تیرانا آورده شده است. اطلاعات مسعود خدابنده در کتاب تهران تا تیرانا علیرغم محافظه‌کاری همچنان بسیار قابل توجه است. چنانکه نویسنده نام او را جعبه‌ی سیاه منافقین نامیده. در آغاز کتاب تهران تا تیرانا آمده: «فرقه رجویه هم دل خوشی از او(خدابنده) ندارد؛ در رسانه‌های سازمان از او به عنوان  شیطان بنده یاد می شود. و این عمق کینه منافقین از مسعود خدابنده را می‌نمایاند. [...] دو ویژگی مهم مسعود خدابنده در روایت خاطراتش، حافظه مثال زدنی، و قدرت تحلیل بالای اوست. که[...] خاطرات او را خواندنی‌تر می‌کند. بی‌گمان خواننده با مطالعه هر بند از این خاطرات آگاهی تازه‌ای درباره‌ی  فرقه رجوی به دست خواهد آورد.»   کتاب تهران تا تیرانا در سه گفتار تنظیم شده است؛ گفتار اول، خاطرات مسعود خدابنده از سالهای پیش از عضویت در سازمان.گفتار دوم، خاطرات راوی از سالهای حضور در جمع مجاهدین خلق، وگفتار سوم به روند جدایی خدابنده از سازمان اختصاص دارد. مسعود خدابنده در کتاب تهران تا تیرانا تشریح می‌کند که، مسعود رجوی دغدغه‌ی رهبری انقلاب را داشت. او خود را مالک اصلی انقلاب می‌دانست. مسعود خدابنده توطئه‌های فراوانی که رجوی در قبال هم تیمی‌های خودش روا می‌داشت را در کتاب تهران تا تیرانا تشریح نمود. از جمله لو رفتن خانه‌ی زعفرانیه را می‌توانید در این کتاب بخوانید. کتاب از تهران تا تیرانا در 158 صفحه با جلد نرم توسط نشر شهید کاظمی به همت محمد جعفر بگلو به چاپ رسیده است.  خواندن کتاب تهران تا تیرانا، برای تمام کسانی که دغدغه‌ای برای شناخت دشمنان قسم خورده‌ی ایران اسلامی دارند مفید خواهد بود.     4. خوابگردها:  (ارتباط رهبران سازمان مجاهدین خلق با نهادهای اطلاعاتی و نظامی عراق 1358 - 1381 سند شماره 48  «اطلاعات عراق: قوای ایران عملیاتی را در منطقه حاج عمران در شمال شرق اربیل عراق آغاز کردند با رمز مولی‌المتقین یا علی(ع) در ساعت4٫30 صبح [...] در رابطه با عملیات  نصر 9 از کجا متوجه شدید؟   ذاکری [از اعضای منافقین] : اطلاعاتمان را از اولین اسیرهایی که گرفتیم بود. وضعیت شان غیر عادی بود.[...]» منافقین با پوشش بسیجی و زبان مادری که علیه خاک وطن استفاده می‌کردند؛ وارد مقر رزمندگان ایرانی می‌شدند؛ اسیر می‌گرفتند، و با شکنجه به دنبال یافتن اطلاعاتی درباره‌ی عملیات‌ها بودند؛ تا برای خوش‌رقصی مقابل دیکتاتور خون‌خواری همچون صدام منابع مالی خود را تامین کنند. گفتگویی که خواندید، صفحه‌ی 501 کتاب خوابگردها بود؛ مربوط به لو دادن بخشی از عملیات نصر (9) از طریق بازجویی از اسیران ایرانی، و گرفتن اعتراف از آنها، که توسط منافقین انجام شده بود. کتاب خوابگردها توسط دکتر صفاءالدین تبرائیان در 924 صفحه درباره‌ی روابط حسنه‌ی فرقه‌ی رجوی با رژیم بعث نوشته شده است؛ با جلدی مشکی و تصاویر مبهم دو نفر، که دوستانه به هم دست داده‌اند، توسط انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است. این دو نفر که با رنگ قرمز تا اعماق اعصاب بینایی را درگیر می‌کنند، با یک نگاه شناخته نمی‌شوند؛ اما کتاب را که ورق می‌زنیم رجوی را می‌بینیم که دست‌های صدام حسین را در اوج بحبوحه‌ی جنگ تحمیلی فشرده و زیر آن نوشته شده: «این لحظه‌ی خیانت بار تا ابد در حافظه‌ی تاریخی ملت ایران خواهد ماند.» در ابتدای کتاب خوابگردها به تشریح وقایع بعد از انقلاب، رفتارهای متناقض و دودوزه بازی‌های مجاهدین می‌پردازد. انقلاب را از آن خود می‌دانستند؛ همچنین جایگاه رهبری را. وقتی سال 60 نتوانستند با راهپیمایی‌های مسلحانه مردم را همراه خود کنند؛ به سرعت روی مردم اسلحه کشیدند  و قبل از رفتن هفده هزار شهید به جا گذاشتند. منافقین قبل از این وقایع هم روابط حسنه‌ای با عراق داشتند. کتاب خوابگردها از منافقین به عنوان ستیزه‌گران یاد می‌کند. در جریان جنگ تحمیلی هر زمان که توانستند ضربه‌ای به ایران بزنند، مانند حمله به مهران دریغ نکردند. موضوع مورد بحث کتاب خوابگردها اینگونه بیان شده است:  «مجموعه پیش رو مشتمل بر دو بخش است. نخست مشروح مذاکرات مهم مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق با رؤسای «جهاز المخابرات العامه» سرویس کل اطلاعات رژیم بعث عراق. که یک مورد آن با سپهبد صابرالدوری و چهار مورد بعدی با سپهبد طاهر جلیل حبوش می‌باشد.» خوابگردها پنج متن از مذاکرات رجوی با مقامات ارشد اطلاعات رژیم بعث عراق را مقابل خواننده قرار می‌دهد. قبل از شروع هر متن، خلاصه‌ای از آنچه مورد بحث قرار گرفته و اهداف هر یک از طرفین گفتگو آورده شده است. یکی از نکات ممتاز کتاب خوابگردها وجود پاورقی‌هایی است که نویسنده به خوبی گره از مفاهیم، و معانی سخنان هر دو طرف را باز می‌کند. اگر نیاز به اطلاعات پیش‌زمینه تاریخی برای درک مکالمات باشد نیز در پاورقی آورده شده است. در پایان کتاب عکس نشریه‌ی مجاهد (نشریه‌ی منافقین) و همچنین ملاقات‌های آن‌ها با سران برخی کشور‌ها آورده شده است.  خواندن کتاب خوابگردها برای کسانی مفید است که به تاریخ معاصرعلاقه‌مند هستند. همچنین اگر به دنبال چرایی وقوع ترورهای پس از انقلاب، و ایجاد مشکلاتی همچون تحریم‌های ایران بر اثر فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای هستید این کتاب را بخوانید.   5. عملیات مهندسی: بررسی کارنامه تروریستی بخش ویژه نظامی سازمان مجاهدین خلق 1357 - 1361 سر انگشتان رژیم باید زده شود. نظر مجاهدین درباره‌ی مردم، که حامی نظام نوپای جمهوری اسلامی بودند حذف آن‌ها بود. به هر تعداد. فرقی نمی‌کرد. باید هفته‌ای پنج ترور موفق داشت. مردم معمولی که ظاهر مذهبی دارند. پاسدار‌ها، و اصلا هر کس که ریش دارد. این ترورهای کور را بخش ویژه‌ی نظامی انجام می‌دادند، که از اعضای رده بالای سازمان نبودند. اعضای رده بالا به ماموریت‌هایی همچون کشتن سران نظام جمهوری اسلامی، اعزام می‌شدند. اعضای رده پایین و رده بالای سازمان مجاهدین خلق، ریختن خون ملت ایران را بین خودشان تقسیم کرده بودند. کتاب عملیات مهندسی یکی از جامع‌ترین منابع درباره‌ی دلایل و روند انجام این کشتار‌هاست. در سه فصل ابتدایی کتاب عملیات مهندسی حوادث سیاسی که سازمان به‌وجود آورد، از ابتدای انقلاب تا 30 خرداد 1360 بررسی شده است. پس از این تاریخ اقدامات مسلحانه و نفوذ آغاز می‌شود. و بخشی جدید در سازمان مجاهدین ایجاد می‌شود به نام «بخش ویژه‌ی نظامی». چرا این بخش خونریز ایجاد می‌شود؟ فصل‌های اول تا ششم کتاب عملیات مهندسی به آن پرداخته است. فصل ششم کتاب عملیات مهندسی به بررسی کامل و جامع عملیات‌های رودرروی اطلاعات سپاه با منافقین پرداخته است. در طرحی به نام «مالک و مستاجر» که از سوی شهید لاجوردی ارائه شد ضربات سنگینی به منافقین وارد شد. در این طرح مردم بادادن اطلاعات از خانه‌های مشکوک به دادستانی و اطلاعات سپاه در یافتن منافقین یاری رساندند. طی این شکست‌های پی در پی منافقین بخش ویژه‌ی نظامی را ایجاد کردند؛ که وظیفه‌اش اجرای عملیات مهندسی بود. عملیات مهندسی یعنی دستگیری، شکنجه، و کسب اطلاعات از افرادی که مظنون به همکای با نیروهای امنیتی بودند. یعنی مردم عادی. درباره‌ی تفاوت فکری مردم با سازمان در مقدمه‌ی کتاب آمده:  «مردم و سازمان از دو الگوی رفتاری متفاوت پیروی می‌نمودند. در سازمان مجاهدین خلق علاوه بر عطش شدید سیاسی برای رسیدن به همه  قدرت، عدم آرامش روحی، و غیر متعادل بودن عواطف فردی رهبری از جمله عوامل اضطراب‌زا و تحریک‌آمیز دررفتار عموم هواداران بوده است. تهدیدها و اجبارها و مقابله با مردم و جلوگیری از شکست‌های انتخاباتی و استفاده از  تمام اهرم‌های تبلیغاتی و سیاسی اعم از مشروعیت آن برای کسب قدرت، موجب شد تا طرح‌واره روانی سازمان مجاهدین بسیار مخدوش و بیمارگونه  جلوه نماید.» دردناک‌ترین قسمت کتاب عملیات مهندسی فصل‌های هشتم تا دوازدهم است که به شرح چگونگی انجام این عملیات‌ها، از آغاز ربایش تا شکنجه و به شهادت رساندن قربانیان پرداخته است. فصل پایانی کتاب به بررسی عوارض ناشی از این عملیات و تاثیری که در ذهن مردم و حتی فضای بین‌المللی از منافقین باقی ماند پرداخته شده است. درباره‌ی ربودن و شکنجه‌ی شهید شاهرخ طهماسبی، در اعترافات فریبا اسلامی، که او و همسرش منزل‌شان را در اختیار شکنجه‌گران قرار داده بودند چنین آمده: «بعضی مواقع من صدای خوردن شلاق یا کتک خوردن به این برادر را می‌شنیدم که صدایش به صورت آه خیلی ضعیفی بود. و اکثراً دهانش بسته بود [...] یک شب که من از خواب حدود ساعت 2 بود  بیدار شدم دیدم که او آب می‌خواهد. و صدایش خیلی ضعیف به گوش می‌رسید ولی من نرفتم به او [آب] بدهم و رفتم و خوابیدم وکاری را کردم که شمردر حق بچه‌های امام حسین(ع) کرده بود ولی این پایان کار نبود...» کتاب عملیات مهندسی در 992 صفحه توسط نشر ایران، به نویسندگی محمد حسن روزی طلب و محمد محبوبی، اولین بار سال 1396 روانه‌ی بازار شد. در ابتدای کتاب عملیات مهندسی اسامی هفت شهید مبارزه با التقاط آورده شده است. صد و پنجاه صفحه‌ی پایانی کتاب به اسناد و تصاویر مربوط به مطالب کتاب عملیات‌ مهندسی آورده شده است. خواندن کتاب عملیات مهندسی برای علاقه‌مندان به تاریخ و حوزه‌ی امنیت به ویژه در رابطه با رویارویی‌های مجاهدین خلق و نظام جمهوری اسلامی مفید خواهد بود.   6. رعد در آسمان بی ابر: تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق (1367 - 1357) اسم کتاب رعد در آسمان بی ابر، برگرفته از یک تئوری با همین نام است. در کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق چنین توضیح داده شده: «متفکر انقلاب الجزایر عمار اوزگان می‌گفت: در زمان شروع عملیات مسلحانه و اعلام موجودیت سازمان چریکی لازم است، در حالی که سیستم حکومتی به ظاهر هیچ مخالفی ندارد، و هیچ نشانی از مخالفت دیده نمی‌شود. ناگهان یک عمل بزرگ صورت پذیرد، و به این ترتیب موجودیت سازمان اعلام، و طرف مقابل هم با یک ضربه ناگهانی و شدید مواجه شود. بدین ترتیب تبلیغ گسترده‌ای برای سازمان  صورت خواهد گرفت و سازمان[...] به خوبی به مردم معرفی خواهد شد.» به طور خلاصه کتاب رعد در آسمان بی ابر، مواجه‌ی اطلاعاتی سپاه با منافقین است. فیلم ماجرای نیمروز بر اساس همین رویارویی ساخته شده است. بر اساس تئوری رعد در آسمان بی ابر، منافقین اقدام به ترور سران نظام کردند. اندک اندک این اقدامات خشونت‌بار به آدمکشی‌های عملیات مهندسی رسید. گفتگو‌ها در کتاب رعد در آسمان بی ابر، با واحد اطلاعات سپاه به ویژه بخش مبارزه با التقاط است. التقاط در اصطلاح به دست‌چین‌کردن خودسرانه‌ی عقاید و اندیشه‌های ناهمگون، بدون پایداری روی اصول معین و مشخص گفته می‌شود. شناخته شده‌ترین فردی که در راه مبارزه با افکار التقاطی به شهادت رسید آیت‌الله مطهری بود. در آغاز گفتگوهای کتاب رعد در آسمان بی ابر، از تاریخچه و دلایل تاسیس کمیته و سپاه سخن گفته شده است. واحدهایی که به وضوح تفاوت انقلاب اسلامی ایران را با انقلاب‌های کوبا، روسیه، فرانسه و ... نشان می‌دهد. مثلا کمیته در ابتدا جهت تامین مایحتاج مردم قبل از انقلاب تشکیل شد. مخصوصا تامین نفت در زمستان 1357. برخی شبهه‌ها که در سایر کتب مربوط به سازمان خلق توسط افراد جدا شده نوشته شده است؛ در کتاب رعد در آسمان بی ابر، توسط اعضای سپاه، مرتبط با پرونده‌های امنیتی منافقین پاسخ داده شده است. از جمله همکاری تقی شهرام با ساواک آری یا خیر؟ لو رفتن خانه‌ی زعفرانیه توسط خود مناقین رخ داد یا خیر؟ در رابطه با شایعات و شبهات منتشر شده؛ این گفتگو در کتاب رعد در آسمان بی ابر به عنوان نمونه آورده شده: «شما مراودات بسیار نزدیکی هم با شهید لاجوردی داشتید رفتار شهید لاجوردی با زندانیان چطور بود؟ مجاهدین خلق به او قصاب تهران می‌گفتند. که تمام خونریزی‌ها از جانب شخص اوست. نه اصلا این طور نبود. شهید لاجوردی با همه زندانی‌ها صمیمی می‌شد. شهید لاجوردی یکی از رئوف‌ترین و لطیف‌ترین آدم‌ها بود. ولی کارهای ریسکی عجیبی می‌کرد. چند وقت پیش بعضی از بچه‌های پاسدار می‌گفتند که ما هنوز هم از شب‌های قدر می‌ترسیم؛ چون آن وقت‌ها شهید لاجوردی پنج تا ده زندانی را بر‌می‌داشت، و می‌گفت شب قدر این‌ها را به مراسم ببرید. پاسدارها  به او می‌گفتند ما هنوز هم می‌ترسیم؛ یک وقتی اینها روی کینه های سابق ما را بکشند.» در کتاب رعد در آسمان بی ابر اطلاعات نادری ذکر می‌شود، همچون بازگشت مجدد رجوی از مرز شرق کشور. که تمام مدت در تور اطلاعاتی سپاه بوده است. مشروح این مقابله و درگیری‌های نظامی که پس از آن رخ داد را می‌توانید در کتاب بخوانید. کتاب رعد در آسمان بی ابر، تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق، طی سال‌های57 تا 67 است که به قلم محمدحسن روزی طلب و محمد محبوبی توسط نشر ایران در 463 صفحه به چاپ رسیده است. خواندن کتاب رعد در آسمان بی ابر را به علاقه‌مندان تاریخ معاصر، و مسائل امنیتی توصیه می‌کنیم. همچنین اگر سوال‌هایی درباره‌ی چگونگی کشف و انهدام خانه‌های امن منافقین مخصوصا زعفرانیه دارید این کتاب را بخوانید.   7. حرکت در جهنم به نیت بهشت کتاب حرکت در جهنم به نیت بهشت، کتابی گفتگو محور است که در 500 صفحه، همراه با پاورقی‌های مفصل، که گاهی تا دوازده صفحه ادامه دارد، به چاپ رسیده است؛ کتاب حرکت در جهنم به نیت بهشت، درباره‌ی اتفاقات و اشتباهاتی است که منجر به منحرف شدن این سازمان و بی‌نتیجه ماندن تلاش‌هایش می‌شود. مصاحبه شوندگان همگی از اعضای مذهبی هستند که پس از تغییر ایدئولوژی از سازمان جدا شدند. کتاب حرکت در جهنم به نیت بهشت توسط محمد حسن روزی طلب و نشر ایران منتشر شده است. در مقدمه کتاب چنین آمده: کشف رازها و ناگفته‌های سازمان مجاهدین خلق، به ویژه در دوران تأسیس و تطور پیش از انقلاب، از جذاب‌ترین مباحث تاریخ معاصر است. آمیختگی شور انقلاب با التقاطی از اسلام و مارکسیسم موجب شد تا مهم‌ترین جریان مبارزاتی دچار سرنوشتی عبرت‌انگیز، و تا حدودی تاسف بار شود.[...] کتاب[حرکت در جهنم به نیست بهشت] مجموعه گفتگوهای پژوهشی است که در سال 1378[ انجام شده است.] در کتاب حرکت در جهنم به نیت بهشت، دلایل مشی مسلحانه‌ی مجاهدین خلق، چگونگی ارتباط با مردم قبل و بعد از تغییر ایدئولوژی و تاثیر فضای باز سیاسی سال 1356 در رفتار این سازمان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در آغاز هر مصاحبه‌ی کتاب حرکت در جهنم به نیت بهشت، مختصری از زندگی و سوابق مبارزاتی فرد جهت آگاهی خواننده آورده شده است. درباره‌ی سرنوشت اعضای رده پایین سازمان پس از دستگیری اعضای مرکزی از جمله برادر بزرگتر وی، خلاء و بی‌خبری موجود در سازمان، و وضعیت بلاتکلیف اعضا در گفتگوهای عبدالله محسن تشریح شده است. از جمله مواردی که کمتر به آن پرداخته شده است؛ انشعابات متعدد سازمان پس از تغییر ایدئولوژی است؛ که همگی مذهبی بودند. مثلا جریان امت واحده. که در کتاب حرکت در جهنم به نیت بهشت دلایل تشکیل و اعضای آن را در گفتگوهای مصطفی ملایری می‌توانیم بخوانیم. در رابطه با کیفیت مذهب در سازمان قبل از تغییر ایدئولوژی در کتاب حرکت در جهنم به نیت بهشت چنین آمده است: « شرایط طوری نبود که بخواهند ما را فیلم کنند؛ یا بخواهند کلاه سر ما بگذارند، و نشان بدهند که مذهبی هستند. در ضمن آن موقع با آقای طالقانی ارتباط مستقیم داشتند؛ وآقای طالقانی هم در جریان کار این‌ها قرار داشت. ما صورت مسئله مان این نبود که مارکسیسم خوب است[...] صورت مسئله این بود که ما دردرجه اول آدم‌های مسلمانی بودیم. [...]و این احساس درد وحشتناک را داشتیم که باید  جواب خدا را بدهیم.» سید مسعود حقگو که مدت زیادی متواری بود و کنار خیابان زندگی می‌کرد. درباره‌ی جذب جوانان به سازمان روش‌هایی را بیان می‌کند و می‌گوید: «یکی از شیوه‌های خوبی که برای جذب جوانان به کار می‌بردند رفتن به کوهنوردی بود.» شاید برای شما سوال باشد محمد حنیف نژاد، یکی از اعضای بنیان گذار مجاهدین خلق، فردی مذهبی و معتقد بود. چرا نتوانست سازمان را به سمت و سویی هدایت کند؛ که دچار این کج اندیشی‌ها نشود. و در دام افکار مارکسیستی گرفتار نیاید؟ کتاب حرکت در جهنم به نیت بهشت به این پرسش پاسخ داده است. حقگو درباره‌ی جدایی سازمان از روحانیون می‌گوید: «محمد حنیف نژاد، طبق مسائلی که از ایشان نقل می‌کردند، و مطالبی که از ایشان خوانده بودم. یک انسان والامقام بود. [...]در تحلیل از جریان 15 خرداد مرتکب اشتباه بنیادین شده بود. او  پنداشت که امام شکست خورده است. در صورتی که امام پیروز شده بود. چون امام می‌خواست که نهضت را به همه آحاد بشناساند و موفق (هم) شد.[...] این اولین تحلیل سازمان که اولین  اشتباه بزرگ آن هم بود، تبعات بسیار بدی داشت. و از مهم‌ترین نتایج آن این بود که سازمان را از روحانیت جدا کرد.» با وجود این اشتباهات فاحش، پس از پیروزی انقلاب نیز نتوانستند تایید امام خمینی(ره) را بگیرند و آن فجایع پیش آمد. کتاب حرکت در جهنم به نیت بهشت، مناسب خوانندگانی است که اطلاعاتی ابتدایی درباره‌ی مجاهدین خلق دارند. و به دنبال پاسخ برای سوالاتی درباره‌ی چگونگی انحراف سازمان مجاهدین خلق به بیراهه در ذهن دارند. این کتاب بصورت مشروح به این سوالات پاسخ می‌دهد.   8. استراتژی و دیگر هیچ: گفتگو با ناصر رضوی کارشناس امنیتی درباره سازمان مجاهدین خلق کتاب استراتژی و دیگر هیچ، حاصل شش جلسه گفتگو، بین نویسنده‌ی کتاب، محمد حسن روزی‌طلب با ناصر رضوی، از مسئولان اطلاعاتی امنیتی کشور است. این گفتگوی263 صفحه‌ای حول موضوعاتی است که خارج از کشور، در حوزه‌های امنیتی رخ داده. و به همت انتشارات ایران چاپ شده است. چگونه رجوی از سطوح پایین به جایگاه مناسبی در مرکزیت رسید؟ رضوی او را فردی باهوش و کاریزماتیک می‌داند. علت فرار از اعدام‌هایی که برایش پیش آمد تنها به تلاش‌های برادرش صالح رجوی برمی‌گردد. و به همین ترتیب تمام جزئیات درباره‌ی رفتار و منش رجوی در زندان و پس از آن در کتاب استراتژی و دیگر هیچ، از نگاه نکته سنج رضوی بیان می‌شود. تئوری توطئه درباره‌ی نقش ساواک و شاه، در به قدرت رساندن رجوی در کتاب استراتژی و دیگر هیچ، یکی از موضوعات گفتگو است. بررسی سازمان مجاهدین خلق در کتاب استراتژی و دیگر هیچ کاملا موشکافانه و علمی است. به عنوان مثال درباره‌ چگونگی رویارویی سازمان با انقلاب چنین گفته شده: «سازمان به محض اینکه از زندان بیرون آمد؛ به دنبال تحلیل ماهیت حکومتی بود که سر کارآمده است؛ که به چه طبقات و اقشاری متکی است. و چگونه می توان آن را برانداخت. و ما چگونه می‌توانیم قدرت سیاسی را تصاحب کنیم. این سوالات در برابر هر حزبی هم که الان بخواهد تشکیل  شود، قرار می‌گیرد و باید جوابهایش را تدارک ببیند.» چرا با وجود بروز انقلاب و تغییر حکومت همچنان مجاهدین خلق پیگیر تغییر بودند؟ و مبارزات آنها نقطه‌ی پایانی نداشت؟ در کتاب استراتژی و دیگر هیچ، گفته می‌شود آن‌ها به انقلاب 57، به عنوان قیام نگاه می‌کردند. چرا که برنامه‌های مخصوص مجاهدین خلق در آن پیاده نشده بود. برای تغییر انقلاب از هر استراتژی که توانستند استفاده کردند و راه به جایی نبردند. در کتاب استراتژی و دیگر هیچ به این سوال پاسخ داده شده است.آیا در بدو انقلاب به اعضای سازمان بی‌توجهی شد؟ سازمان نمی‌خواست جزئی از قدرت باشد. او می‌خواست تمام قدرت باشد. مشارکت را قبول نداشت.  مسائل مبهمی همچون کشمیری و نفوذش، در کتاب استراتژی و دیگر هیچ مورد بحث قرار گرفته است. همچنین چرایی تظاهرات مسلحانه‌ی مجاهدین در پنجم مهر 60، که لو رفته بود، و خودشان هم می‌دانستند لو رفته ولی لغو نشد؛ تجزیه و تحلیل شده است. بخش‌هایی از این کتاب به دلایل امنیتی مخدوش شده است. یکی از ابهاماتی که در این گفتگو‌ها به آن پرداخته شده است؛ درباره‌ی پایان عملیات مرصاد است. در کتاب چنین آمده است: «- شهید صیاد می‌گفت ما دنبال تک تک شما می‌گشتیم حالا همه یک جا جمع شدید!   - بله، ولی متأسفانه آقای هاشمی تصمیم خود را گرفت و گفت بگذارید فرارکنند؛ یعنی اجازه بدهید در بروند. هاشمی می‌گفت این‌ها مجبور به فراردر بیابان‌ها، روستاها و شهرها می‌شوند. قاطی شدن آنها بین مردم شهر و روستا  مشکل ایجاد می‌کند؛ اجازه بدهید به عراق برگردند. خیلی‌ها معتقد بودند این‌ها را قیچی، و کار را یک‌سره کنیم؛ اما به هرحال اجازه ندادند. الان اگر از من بپرسید، می‌گویم تدبیر درستی نبود.» اگر سوالاتی پیرامون چگونگی تغییر روش، و استراتژی منافقین در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران، و اقدامات امنیتی متقابل ایران دارید، کتاب استراتژی و دیگر هیچ، منبعی مناسب و سرشار از اطلاعات بکر و غیر تکراری از زبان یک مسئول باتجربه‌ی امنیتی است. به قلم «زهره مومنیان»کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
بهترین کتاب ها در مورد تاریخ پهلوی
بهترین کتاب ها در مورد تاریخ پهلوی
آخرین سلسله پدر و پسری: کتاب هایی درباره تاریخ پهلوی کتاب‌های ارزشمند و دقیقی با موضوع تاریخ حکومت پهلوی در سال‌های گذشته نوشته شده است. حسن پیرنیا در کتاب تاریخ ایران باستان آورده است، تاریخ از زمانی شروع می‌شود که شهادت‌های کتبی و تاریخی راجع به وقایع و حوادث آن زمان به دست آمده. اعصار و دهوری که قبل از آن گذشته، ازمنه قبل از تاریخ به شمار می‌رود. پس تاریخ با همین کتاب‌ها زنده می‌ماند. حکومت پهلوی دوره‌ای 53 ساله از تاریخ ایران زمین را در بردارد. حسن نراقی در کتاب چکیده تاریخ ایران، سرآغاز تاریخ ایران را به روایت فردوسی، شاعر نامدار ایران و به نقل از شاهنامه از سلسله‌ای موسوم به پیشدادی می‌داند که مؤسس آن گیومرث بود و جانشینانش هوشنگ و تهمورث بنیان‌گذاران ایران باستان بوده‌اند. در این مقاله به آخرین حکومت پادشاهی این سرزمین کهن یعنی حکومت پهلوی می‌پردازیم. در این مقاله قرار است کتاب‌هایی را معرفی کنیم که به تاریخ پهلوی - یکی از کوتاه‌ترین سلسله‌های پادشاهی در عمر چندهزارساله ایران - پرداخته‌اند. به طور حدودی سلسله هخامنشی 220 سال، سلسله ساسانی 427 سال، خلافت اسلامی 509 سال، سلسله صفوی 235 سال، سلسله قاجار 131 سال، و در نهایت سلسله پهلوی 54 سال، بر ایران حکومت کرده‌اند و با انقلاب اسلامی در سال 1357 بالاخره حکومت کشور به جمهوری اسلامی تغییر کرده و از قید پادشاهان آزاد شد. بهترین کتاب‌ها با موضوع حکومت پهلوی کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی کتاب دو جلدی ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، به همت عبدالله شهبازی و نشر اطلاعات، شامل خاطرات، دست‌نوشته‌ها، مصاحبه‌ها و بازجویی‌های حسین فردوست ارتشبد سابق در دوره سلطنت پهلوی است که به کتاب‌دوستان و علاقه‌مندان به تاریخ تقدیم شده است. محمدرضا پهلوی دومین و آخرین پادشاه سلسله پهلوی، درباره حسین فردوست نوشته است: «در آن موقع دوست صمیمی من پسری بود به نام حسین فردوست که پدرش ستوان ارتش بود. حسین در دوران تحصیل در سوئیس هم با من هم‌درس بود.» دو چیز یک کتاب تاریخ را نزدیک به حقیقت می‌کند، اول هرچه آنکه جریان تاریخ را بیان می‌کند به مرکز حادثه نزدیک‌تر باشد، جزئیات بیشتری به ما می‌دهد و حقیقت را بهتر نمایان می‌کند. دوم آنکه اسناد و مدارک ارائه شده چقدر محکم و قابل اعتماد باشد. این میزان از نزدیکی که حسین فردوست به محمدرضا پهلوی و خاندان پهلوی دارد باعث می‌شود گفته‌ها و خاطرات او یکی از بهترین منابع در خصوص تاریخ پهلوی باشد.  جلد اول این کتاب شامل فصل‌های زیر است: 1.    ورود به دربار تا سقوط رضاشاه 2.    نخستین سال‌های سلطنت محمدرضا 3.    شاه، دربار و رژیم پهلوی 4.    رژیم پهلوی، پایگاه جاسوسی غرب 5.    سازمان اطلاعاتی رژیم پهلوی 6.    مسائل امنیت داخلی در دوران محمدرضا 7.    رژیم پهلوی، ابرقدرت‌ها و خاورمیانه 8.    انقلاب و سقوط سلطنتکتاب حاضر متن کامل خاطرات حسین فردوست را در برمی‌گیرد. بخش اعظم این خاطرات دست‌نوشته‌های فردوست است که طی سال‌های 1363- 1366 نگاشته شده و قریب به 1500 صفحه دستنویس است. بعلاوه، بخشی از خاطرات فردوست نیز به صورت مصاحبه شفاهی ضبط شده، که شامل مباحثی از بخش‌های اول، دوم و سوم کتاب حاضر می‌باشد و پیشتر از سیمای جمهوری اسلامی پخش گردیده است. در جلد دوم ضمن تطبیق خاطرات فردوست با گفته‌ها و نوشته‌های دیگران به بررسی و تحلیل آن‌ها پرداخته شده است.   کتاب خواب آشفته نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران  محمدعلی موحد شاعر، ادیب، عرفان‌پژوه، تاریخ‌نگار، حقوق‌دان و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی متولد سال 1302 است‌. بر هیچ انسان فرهیخته فارسی‌زبانی تأثیرات ارزشمند این دانشمند بزرگ که بر تاریخ‌نگاری و ادبیات گذاشته است، پنهان نیست. امروز که می‌خواهیم به کتاب‌هایی درباره تاریخ پهلوی بپردازیم شایسته است که یکی از بزرگ‌ترین اتفاقات دوره حکومت پهلوی یعنی ملی‌شدن صنعت نفت را از نگاه این مرد بزرگ به تماشا بنشینیم. به همین دلیل به کتاب خواب آشفته نفت از محمدعلی موحد رسیدم. چقدر جالب است که محمدعلی موحد، از آغاز برپایی شرکت ملی نفت ایران در بدنه حقوقی شرکت نفت وارد شد و تا بالاترین درجات (مشاور عالی رئیس هیئت‌مدیره، مشاور ارشد و عضو اصلی هیئت‌مدیره) انجام وظیفه کرد و در ابتدای تأسیس اوپک، به مدت شش ماه معاونت اجرایی آن سازمان در ژنو را عهده‌دار بوده است. او کتاب‌های ارزشمندی در موضوع تاریخ ایران و البته موضوع ملی‌شدن صنعت نفت نگاشته. کتاب خواب آشفته نفت که به همت نشر کارنامه در چهار جلد و یک جلد که بعدها به عنوان تعلیق به آن اضافه شده، منتشر شده است. جلد نخست: از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه جلد دوم: دکتر مصدق و نهضت ملی ایران جلد سوم: دکتر مصدق و نهضت ملی ایران جلد چهارم: از کودتای 28 مرداد تا سقوط زاهدی همان‌گونه که از سرفصل‌های کتاب مشخص است اگر بخواهیم تاریخ پهلوی را با زمینه موضوع ملی‌شدن نفت مورد دقت قرار دهیم این کتاب یکی از منابع دست اول برای ماست. همینطور هرچه درباره یکی از بزرگ‌ترین حادثه‌های تاریخی، سیاسی و اقتصادی ایران در دوره پهلوی یعنی ملی‌شدن صنعت نفت بخواهید در این مجموعه ارزشمند برای شما فراهم شده است. کتاب جعبه سیاه: نگاهی نو به یادداشت های امیر اسدالله علم امیر اسدالله علم (اسدالله خان علم امیر قائنات) متولد مرداد سال 1298 در شهر بیرجند و متوفی فروردین سال 1357 در نیویورک بود. اسدالله علم تنها فرد سیاسی دوران حکومت پهلوی است که با درایتی که از فرزند چنین خاندانی بر می‌آید دست به نوشتن یادداشت‌هایی شامل خاطرات روزانه‌اش از زندگی زد. اما حاصل این خاطرات روزانه که با ذکاوت در بانکی در سوییس امانت گذاشته شده بود تا از سوء استفاده دوستان و نزدیکانش در امان بماند، در نهایت پس از مرگ او و با وصیت خود او پس از مرگ شاه توسط خانواده‌اش در هفت مجلد به ویراستاری علی‌نقی عالیخانی به زبان انگلیسی منتشر شد و منبع بسیار مهمی در حوزه سیاسی برای محققین فراهم شد. این کتاب به همت چند انتشارات ایرانی بعدها به زبان فارسی در ایران منتشر شد. کتاب جعبه سیاه به قلم سید محمدحسین راجی، کتابی تحقیقی در تحلیل مجموعه خاطرات اسدالله علم است. محمدحسین راجی در این کتاب 192 صفحه‌ای در ده فصل به صورت موضوعی بر روی صحت و سقم داده‌های خاطرات علم و تحلیل آنها تحقیق نموده است. خاطرات علم نخستین بار در سال 1371 در دو جلد با عنوان «گفت‌وگوهای من با شاه» به چاپ رسید که متن ناقصی داشت. چاپ دوم این خاطرات (متن کامل) در سال 1380 با نام «یادداشت های امیر اسدالله علم» به چاپ رسید. کتاب جعبه سیاه، با اتکاء بر مستندات تاریخی در «یادداشت های امیر اسدالله علم»، به وضعیت دوران پهلوی و مقابله با تطهیر آن پرداخته و سعی کرده تا حدودی مخاطب را نسبت به تاثیر عمیق و ناخودآگاه مطالب تاریخی خلاف واقع، مصون نگه دارد. از فصل‌های شاخص این کتاب می‌توان به فصولی در ارتباط با نگاه تحقیرآمیز شاه به طبقات جامعه، در خاطرات علم؛ نحوه مواجهه شاه با آمریکا و انگلیس در خاطرات علم و خاندان سلطنت در خاطرات علم نام برد. در فصل پنجم ذیل موضوع مواجهه شاه با دول آمریکا و انگلیس آمده است: «دیدگاه شاه به آمریکا و انگلیس و مأموران سیاسی و اقتصادی آن‌ها در «حرف» و به ویژه در گفتگوهای دوجانبه او با وزیر دربارش، مشخص می‌شود. در خاطرات علم به‌کرات ملاحظه می‌شود که شاه در حرف‌هایش کاملاً از موضع قدرت برابر و بلکه بالاتر نسبت به طرح‌ها، درخواست‌ها و اقدامات آمریکا و انگلیس عکس‌العمل نشان داده و گاهی حتی در صحبت‌های خویش با علم موهن‌ترین عبارات و توصیفات را درباره آن‌ها به کار گرفته است.» آنچه در این کتاب خواهید خواند بسیار به خواننده در تحلیل و استخراج داده‌ها از کتاب «خاطرات اسدالله علم» کمک خواهد کرد و البته توصیه می‌گردد ابتدا کتاب مجموعه خاطرات اسدالله علم و سپس کتاب جعبه سیاه جهت روشنگری و دقت بیشتر در موضوع تاریخ پهلوی مطالعه شود. کتاب پدر و پسر: ناگفته ها از زندگی و روزگار پهلوی ها دوره حکومت پهلوی همان‌طور که پیش‌تر گفتیم یکی از حکومت‌های کوتاه در تاریخ ایران است که تنها دو پادشاه یعنی رضاشاه پهلوی و محمدرضا پهلوی را در بردارد.  محمود طلوعی روزنامه‌نگار، نویسنده، تاریخ‌نگار و سیاست‌مدار ایرانی در میان کتاب‌های پرشمار خود درباره اوضاع سیاسی و تاریخی ایران کتابی با نام جذاب «پدر و پسر: ناگفته ها از زندگی و روزگار پهلوی ها» را هم دارد. او که خود در دوره بیست و سوم به‌عنوان نماینده میانه در مجلس شورای ملی حضور داشت یکی از کسانی است که با حضور در دوران حکومت پهلوی اطلاعات دست اولی درباره تاریخ پهلوی را به ما رسانده است. کتاب پدر و پسر: ناگفته ها از زندگی و روزگار پهلوی ها شامل دو بخش اصلی با عنوان پدر و پسر و زیرعنوان‌های زیر است: بخش اول: پدر، در هجده بخش به شرح زیر: مرده‌ای که زنده شد – زمینه کودتا – کودتا – سید و سردار – صعود از نردبان قدرت – رضاخان، رئیس‌جمهور مادام‌العمر ایران – مشق سلطنت – تزویر و تدبیر – خلع قاجاریه – آغاز پادشاهی رضاخان – دیکتاتور – داستان نفت و تیمورتاش – دولتمردان رضاشاه – زندگی خصوصی رضاشاه – سال‌های پریشانی – شهریور شوم – رضاشاه و بیگانگان – تبعید و مرگ و بخش دوم: پسر نیز در 14 فصل: دوران کودکی و نوجوانی – ازدواج سیاسی – تاج و تخت لرزان – سال‌های جنگ – خطری که از سر ایران گذشت – معمای فوزیه – سال‌های بحرانی – شاه و مصدق – ثریا و خاطراتش – دیکتاتوری شاهانه – عشق های شاهانه – انقلاب شاهانه – سقوط – دربدری و مرگ برخی از مطالب به صورت مستقیم و دست اول توسط نویسنده و برخی نیز از مدارک و مستندات موجود تهیه و گاهی ترجمه شده و در این مجموعه بسیار کامل برای خوانندگان و جویندگان مسیر تاریخ گردآوری شده است. در زیر فصل دوران کودکی و نوجوانی از بخش پسر می‌خوانیم: محمدرضا شاه در مصاحبه با ژرار دوویلیه نویسنده فرانسوی، می‌گوید او و خواهر دوقلویش اشرف، که کمی بعد از او به دنیا آمد، در تنها بیمارستان آن روز تهران به نام بیمارستان احمدیه متولد شدند. محله قدیمی تهران هم که شاه در کتاب خود از آن نام نمی‌برد دروازه قزوین بوده است، که در زمان انتشار کتاب شاه محله بدنام تهران در آن قرار داشت و شاه نمی‌خواست به خوانندگان ایرانی کتاب خود بگوید که خانه پدری او در زمان تولدش در چنین محله‌ای بوده است. همان‌گونه که از نمونه هم مشاهده می‌شود متن کتاب اگر چه یک کتاب تاریخی است، بسیار ساده و روان و برای فهم عامه افراد هم مناسب می‌باشد. کتاب ایران بین دو انقلاب ظهور و بروز حکومت پهلوی وابستگی شدیدی به دو مسئله مهم یعنی انقلاب مشروطه و احزاب سیاسی دارد که در دوره پهلوی ایجاد شدند و روند سیاسی ایران را تغییر دادند.  یرواند آبراهامیان تاریخ‌نگار ایرانی - امریکایی و ایرانی ارمنی‌تبار، کتاب ایران بین دو انقلاب را در تحلیل رویدادهای اجتماعی سیاسی سده اخیر ایران (از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی سال 1357) در سه بخش به رشته تحلیل درآورده است. بخش اول زمینه‌ای تاریخی برای درک ایران نو، بررسی قرن نوزدهم میلادی، انقلاب مشروطه و حکومت رضاشاه به دست می‌دهد. بخش دوم، مبانی اجتماعی سیاست در دوران بین سقوط استبداد رضاشاه پهلوی در شهریور 1320 و ظهور استبداد محمدرضاشاه پهلوی در شهریور 1332 را تحلیل می‌کند. این دوازده سال تنها دوره عمده در عصر جدید است که مورخ طی آن می‌تواند در زیر لایه سیاسی به زیرساخت سیاست ایران بنگرد و از این رهگذر، ریشه‌های قومی و نیز طبقاتی جنبش‌های مختلف سیاسی را عمیقا بررسی کند... بخش سوم، بررسی ایران معاصر (زمان نگارش کتاب) است و برنامه‌های اجتماعی به واسطه آن و سرانجام بروز انقلاب اسلامی اخیر را تشریح می‌کند.  اینکه این کتاب به صورت تخصصی به بخش خاصی از تاریخ پرداخته است باعث دقت نظر بیشتر بر این برهه حیاتی از تاریخ ایران می‌شود. اما باید توجه داشته باشیم که هر تاریخ‌نگار با احتمال زیادی خواسته یا ناخواسته دیدگاه‌های سیاسی خود را در نگارش کتابش دخالت خواهد داد. در خصوص این کتاب آبراهامیان، احمد رهدار در یادداشتی در فصلنامه آموزه 1383 شماره 4 آورده است: «نویسنده دارای گرایش‌های فکری چپ‌گرایانه است؛ به همین علت کوشیده تا اولویت تحقیق خود در ایران را به سیر ظهور و افول حزب توده در جایگاه یکی از احزاب چپ ایران اختصاص دهد.» اگر چه این کتاب که در اصل به زبان انگلیسی و با نام اصلی Iran Between Two" "Revolutions در انتشارات دانشگاه پرینستون در نیوجرسی آمریکا منتشرشده‌ است اما ترجمه این کتاب به زبان فارسی از طرف دو انتشارات نشر نی و نشر مرکز انجام شده است و در اختیار خوانندگان و پژوهشگران فارسی زبان قرار گرفته است. با توجه به پرشمار بودن کتاب‌ها درباره آخرین حکومت پادشاهی ایران یعنی حکومت پهلوی همان‌طور که گفته شد سعی ما بر این بود که کتاب‌هایی را به شما معرفی کنیم که به جهت نگارنده از فاصله بسیار نزدیک در زمانه حکومت پهلوی حضور داشته باشند و دوم اینکه از مستندات خوب و محکمی برای مطالبشان استفاده کرده باشند. در آخر در تأکید آیه «سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عـقبة الذین من قبل...» یادآور می شوم هر چه در آثار و اعمال گذشتگان خود بهتر و بیشتر مطالعه کنیم، عبرت و پندهایی که در سرنوشت آنان است برای زندگی‌ای بهتر به ما یاری خواهد رساند. به قلم «زهره عواطفی حافظ»کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
کودتای 28 مرداد
کودتای 28 مرداد
تاریخ معاصر ایران مملو از حوادث تاریخی و سیاسی بسیار مهمی است که هر کدامشان نقشی عظیم در سرنوشت آیندگان این مملکت داشته‌اند و شاید اگر هر کدام به گونه‌ای دیگر رقم می‌خوردند، تاریخ به شکل دیگری روایت می‌شد. کودتای 28 مرداد و سرنگونی دولت دکتر مصدق یکی از مهم‌ترین این وقایع است که در آن سال‌ها جنبشی عظیم را به وجود آورد. در ادامه این مطلب قصد داریم تحلیلی از چند و چون این کودتا ارائه کنیم. با ما همراه باشید. اهداف کودتای 28 مرداد اهداف کودتای 28 مرداد را در دو بخش اهداف کوتاه‌مدت و اهداف بلندمدت می‌توان بررسی کرد. اهداف کوتاه مدت کودتای 28 مرداد سرنگون کردن حکومت و نهضت ملی دکتر مصدق بازگرداندن قدرت و سلطه قدرت‌های استعماری نظیر انگلیس و آمریکا بر ایران بازگرداندن شاه و استقرار مجدد استبداد سلطنتی به شیوه پیشین ملحق کردن ایران به پیمان نظامی بغداد بازگرداندن موازنه جریان نفت و تسلط بر آن به حوزه غرباهدف بلندمدت کودتای 28 مرداد هدف بلندمدت از این کودتا را تنها می‌توان در یک مانیفست خلاصه کرد: نابودی حرکت و نهضت ملی نوپای ایران و ریشه‌کن کردن تمامی وجوه، ابعاد، زمینه‌ها و تاثیرات آن. علل وقوع کودتای 28 مرداد علل و اسباب بسیار زیادی در طول یک سال پیش از این واقعه زمینه‌ساز اصلی کودتای 28 مرداد بودند که در ادامه این بخش تک تک این علل را به تفکیک بررسی خواهیم کرد. صدور حکم نهایی دادگاه بین‌المللی لاهه  دکتر مصدق در روزهای اولیه دوران نخست وزیری خود جهت رسیدگی به شکایات وارده دولت انگلیس از ایران راجع به ملی شدن نفت در دادگاه بین‌المللی لاهه توانست با همراهی و کمک چند تن از مشاورین و حقوق‌دانان خبره داخلی و خارجی، عدم صلاحیت این دادگاه را در ارتباط با رسیدگی به شکایات واردشده ثابت کند. چراکه وظیفه این دادگاه عموما رسیدگی به اختلافات و شکایات میان دولت‌ها بود و توانایی و صلاحیت رسیدگی به اختلاف‌های میان دولت‌ها و اشخاص حقیقی را نداشت و از آن‌جایی که از همان ابتدا دولت انگلیس ادعا می‌کرد شرکت نفت متعلق به یکی از اتباع انگلیسی است، بنابراین دادگاه‌ لاهه نمی‌توانست به آن ورود کند و این مسئله با توجه به قوانین جاری باید در دادگاه‌های ایران حل می‌شد. رای این دادگاه در تاریخ 31 تیر سال 1331 صادر و باعث محبوبیت بیشتر دکتر مصدق، ایجاد شور و شوقی تازه میان مردم و شکست انگلستان در این پرونده شد. اصل چهار ترومن و ریشه دواندن آمریکا در خاورمیانه در طی آن سال‌ها، آمریکا تحت عنوان کمک‌های بشردوستانه اصل چهار ترومن، نفوذ خود را در کشورهای خاورمیانه آغاز کرد. نظیر این برنامه را آمریکا پیش از این درست در روزهای ملتهب و سخت پس از جنگ جهانی دوم در اروپا با نام طرح مارشال به بهانه رفع فقر و بیچارگی مردم و جلوگیری از کمونیستی شدن نظام‌ کشورهای اروپایی آغاز کرده بود. این طرح در اواخر دوران رزم‌آرا مطرح شده بود و در زمان دکتر مصدق در ایران اجرا شد. این یعنی برنامه نفوذ آمریکا در مسائل ایران از همان زمان کلید خورده و بعدها هم می‌بینید که این نفوذ چه تاثیر بزرگی بر روی برنامه کودتا می‌گذارد. واقعه 30 تیر ماه 1331 واقعه‌ای که در سی تیر ماه 1331 اتفاق افتاد را می‌توان یکی از مهم‌ترین نقاط عطف تاریخ ایران به شمار آورد. در تاریخ 25 تیر ماه همان سال دکتر مصدق به‌دلیل عدم موافقت شاه با درخواست‌های او جهت تصدی پست وزارت جنگ و عدم موافقت مجلس هفدهم با درخواست اختیار تام شش برای کابینه بدون اطلاع دیگر همکاران حاضر در نهضت ملی، به‌ویژه آیت‌الله کاشانی استعفای خود را اعلام کرد و در همین راستا درب خانه خود را نیز به روی دوستان و اطرافیان بست. در روز 26 تیر ماه، یعنی فردای این اقدام ناگهانی و دور از انتظار، مجلس هفدهم به شکل غیر قانونی شاه قوام‌السلطنه را به‌عنوان نخست وزیر جدید معرفی کرد. البته که این اقدام و انتصاب بیشتر از 4 روز دوام نداشت و با واکنش‌های فراوان و اقداماتی همراه شد. یکی از اولین اقدامات قوام‌السلطنه پس از این انتصاب، صدور اعلامیه‌ای حامل پیام‌های دیکتاتورمآبانه و دین‌ستیزانه بود. در پی همین اقدام آیت الله کاشانی با شجاعت و جسارت تمام اعلامیه‌ای در جواب به اعلامیه قوام‌السلطنه منتشر و او را با اتهام توطئه تفکیک دین از سیاست و جلوگیری در مقابل مردم دین‌دار ایران قرار داد و از کلیه مسلمانان ایرانی خواست که به به صاحبان و حامیان سیاست استعماری ثابت کنند که تلاش‌شان برای به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته، امری محال است. مشخص است که شاه به این راحتی‌ها تسلیم نمی‌شد و قوام‌السلطنه هم منصبی را که به دست آورده بود به این سرعت از دست نمی‌داد. در پاسخ به این اعلامیه آن‌ها ارتش را به خیابان آورده و حکومت نظامی برقرار کردند. کشتار سراسری و جمعی مردم در آن روزها باعث شد آیت الله کاشانی بار دیگر اعلامیه‌ای خطاب به نیروهای مسلح ارتش صادر کرده و در متن آن افسران و سربازان ارتش را برای خون‌ریزی و حق‌کشی‌های در حال انجام مسئول کند.  علاوه‌براین، آیت الله کاشانی بیانیه‌‌ای شدید‌الحن خطاب به ارتشیان صادر و آن‌ها را از تیراندازی به سوی مردم منع کرد. همچنین ایشان در روز 29 تیر ماه مصاحبه‌ مطبوعاتی افشاگرانه‌ای علیه دخالت‌های انگلستان و دست‌نشانده‌ آن‌ها، قوام‌السلطنه انجام داد که خشم حکومت را برانگیخت. در همین راستا قوام‌ چاره‌ای جز چیدن توطئه‌ای علیه آیت الله کاشانی مقابل خود ندید و دستور دستگیری ایشان را صادر کرد که در نهایت هم موفق به انجام آن نشد. سرانجام هم مبارزات علنی آیت الله کاشانی و حضور مستمر مردم معترض در خیابان‌ها موجب سقوط قوام در 30 تیر ماه شد و مجددا دکتر مصدق به منصب قبلی خود بازگشت. پس از این واقعه قدرت‌های استعماری مداخله‌گر برای مدتی به پناهگاه‌های خود خزیدند و مردم هم منتظر محاکمه اشخاصی بودند که در کشتار خیابانی نقش داشتند. مردم از نخست‌وزیر وقت، دکتر مصدق، درخواست داشتند تمامی کسانی که مردم را در خیابان‌ها وحشیانه به قتل رسانده‌اند مجازات شوند. در آن دوره دکتر مصدق علاوه‌بر منصب نخست‌وزیری، هدایت وزارت جنگ را نیز بر عهده داشت و اختیارات تام شش ماهه را در تاریخ 20 مرداد همان سال به دست آورد. بنابراین درخواست مردم کاملا به‌حق بود و قوام‌السلطنه هر چه سریع‌تر باید مجازات می‌شد. انتخاب هیات دولت نامطلوب توسط دکتر مصدق  دکتر مصدق پس از نخست وزیری، دولتی را برای خود برگزید که مملو از عناصر نامطلوب بود و عملا کاربردی در جهت پیش‌برد بهتر شرایط نداشتند. از جمله این افراد می‌توان به معاون جنگ کابینه، سرلشکر وثوق، اشاره کرد که یکی از اصلی‌ترین عوامل کشتار بی‌رحمانه مردم در 30 تیر بود. در پاسخ به این اقدام، آیت الله کاشانی نامه‌ای سرگشاده به او ارسال و به انتصابات نامطلوب کابینه اعتراض کرد که پاسخ آن از سوی دکتر مصدق توهین‌آمیز بوده و از آیت الله کاشانی خواست که دیگر در امور وزارت دخالت نکند. این اقدام دکتر مصدق نقطه شروع اختلاف میان دو جریان ملی و مذهبی حاکم در کشور بود. علاوه‌براین، دکتر مصدق در قدم اشتباه بعدی خود از قوام‌ حمایت و او را از مجازات قانونی که در انتظارش بود، رها کرد. این اقدام هم بهانه‌ای برای جدایی دکتر بقایی، یکی از اصلی‌ترین موسسان جبهه ملی، فراهم کرد و باعث اعتراض اعضای جبهه و حزب نیروی سوم شد. مشخصا تمامی این اقدامات باعث تشدید اختلافات سیاسی، ملی و مذهبی شده و نمی‌توان در این میان نقش شمس قنات‌آبادی را در جهت افزایش درگیری‌ها میان جبهه ملی و جبهه مذهبی نادیده گرفت. تلاش دکتر مصدق برای انحلال مجلس  دکتر مصدق در اواخر دوره شش ماهه خود لایحه‌ای جدید مبنی بر تقاضای تمدید اختیارات تام تقدیم مجلس کرد که مخالفت آیت الله کاشانی به‌عنوان رئیس مجلس را به همراه داشت. این مخالفت و دیگر مخالفت‌هایی که برخی از نمایندگان با سیاست‌های کلی و جزئی کابینه دکتر مصدق داشتند موجب شد او فکر انحلال مجلس را در سر بپروراند و مقدماتی را برای رفراندوم فراهم کند. اگر چه انجام این فرایند بر طبق قانون وقت نشدنی بود، اما سرانجام با تلاش‌های دکتر مصدق این رفراندوم برگزار شد. فرایند برگزاری هم به این صورت بود که مخالفان انحلال مجلس در یک محل خاص و موافقان انحلال مجلس در محل دیگری آرای خود را به صندوق بیندازند که این اقدام هم به نوبه خود عجیب بود! از همان ابتدا آیت الله کاشانی مخالفت جدی خود را با برگزاری رفراندوم و انحلال مجلس در طی سخنرانی عمومی بیان کرد و طرفداران مصدق نیز در واکنش به این مخالفت منزل آیت الله کاشانی را با پرتاب سنگ هدف قرار داده و بسیاری از مردم را زخمی و مجروح کردند. لازم به ذکر است بعدها مشخص شد که عامل اصلی این اتفاق داریوش فروهر و تنی چند از طرفداران افراطی مصدق بودند. به هر شکل در نهایت رفراندوم در تاریخ 12 و 19 مرداد ماه سال 1332 در تهران و شهرستان‌ها انجام شد و در نتیجه آن، انحلال رسمی مجلس وقت اعلام شد. از این اتفاق می‌توان به‌عنوان مهم‌ترین علت کودتای 28 مرداد یاد کرد، زیرا با انحلال مجلس شرایط برای سقوط دولت مصدق به شکل راحت‌تری فراهم‌ می‌شد و شاه می‌توانست به تنهایی فرمان عزل دکتر مصدق را صادر کند. در نتیجه تمامی اتفاق‌های گفته‌شده، قشر مذهبی به انزوا رفتند و توده مردم نیز از عملکرد دولت وقت بیزار شدند که این‌ها شرایط را برای کودتای به بهترین شکل ممکن مهیا می‌کرد، چرا که دکتر مصدق دیگر آن محبوبیت عمومی را نداشت و دولت او با کمترین حمایت و مقاومت مردمی در چند ساعت می‌توانست سقوط کند. عوامل داخلی و خارجی کودتا یقینا کودتای 28 مرداد بدون دخالت عوامل داخلی و خارجی مختلف قابل انجام نبود و در فرایند این کودتا گروه‌ها و افراد زیادی دخیل بودند. این گروه‌ها عبارتند از: نظامیان یکی از اصلی‌ترین عوامل داخلی اجرای کودتای 28 مرداد و سرنگونی دکتر مصدق، نظامیان بودند که کانون‌های جمعی مهمی برای مخالفت، توطئه و دسیسه‌چینی علیه دولت مصدق ایجاد کرده بودند. یکی از مهم‌ترین این کانون‌ها، کانون افسران بازنشسته به رهبری فضل‌الله زاهدی بود که نقش بسزایی در اجرای نهایی کودتا داشت. علاوه‌براین کانون، افسران سلطنت طلب حکومت با حضور در کمیته‌ای موسوم به کمیته نجات وطن که به رهبری سرلشکر زاهدی سازمان‌دهی می‌شد، برای اجرای کودتا همکاری کردند. در این کمیته سرلشکر زاهدی به کمک فرمانده مشهور آمریکایی، کرمیت روزولت، افسران مهمی که پست‌های حساس نظامی را در اختیار داشتند، جذب و برای اجرای طرح کودتا آماده کردند. به همین علت است که پس از پیروزی در کودتای 28 مرداد، پست‌های اساسی و حساسی در اختیار بخشی از نظامیان که در صف اول کودتا بودند قرار گرفت و بسیاری از آنان ترفیع رتبه گرفته‌اند. همچنین تمامی این نظامیان پس از پیروزی کودتا نشان رستاخیز که یک نشان ویژه برای مشارکت در کودتا بود را دریافت کردند. مطبوعات مطبوعات در طول تاریخ همیشه نقش پررنگی برای تبلیغات و آماده‌سازی افکار عمومی داشتند و کودتای 28 مرداد نیز از این قاعده مستثنی نبود. شاید برایتان جالب باشد بدانید که در اسناد باقی‌مانده از سازمان سیا، از مطبوعات آن دوره به‌عنوان عوامل ویژه طرح کودتا یاد می‌شود.  اما مطبوعات چگونه توانستند افکار عمومی را برای سرنگونی دولت دکتر مصدق آماده کنند؟ کشورهای انگلیس و آمریکا در این راستا عمال ایرانی خود را برای پیش‌برد اهدافشان در شبکه‌های مطبوعاتی به کار گماشتند و آن‌ها به‌عنوان نفوذی توانستند تبلیغات بسیار گسترده‌ای علیه دکتر مصدق و اقداماتش آغاز کنند. در نتیجه این تبلیغات افکار عمومی از مدت‌ها قبل برای انجام کودتا آماده شده بود. در حقیقت مطبوعاتی که حامی شاه و انجام کودتا علیه دکتر مصدق بودند، به کمک ترفندهایی مانند طراحی کاریکاتور و به سخره گرفتن ایده‌های اجرایی دکتر مصدق و همچنین پوشش فرمان‌ها و سخنان شاه فضای خوبی را برای پذیرش عامه مردم فراهم کردند. اراذل و اوباش مشخصا اراذل و اوباشی که به تحریک سلطنت‌طلبان و نیروهای دخالت‌کننده خارجی برای انجام کودتا تحریک و سازمان‌دهی شده بودند، از مهم‌ترین عوامل داخلی انجام کودتا به شمار می‌آمدند. این اراذل و اوباش در سطح شهر به طرفداری از شاه و مخالفت با دولت مصدق برخاسته و مردم را برای همراه شدن تحریک می‌کردند. یکی از اصلی‌ترین اوباش، شعبان جعفری نام داشت که به شعبان بی‌مخ هم معروف بود. این فرد از سردسته‌های اوباش شهر محسوب می‌شد که در روز کودتا در زندان شهربانی در حال گذراندن حبسش بود و ساعاتی پیش از شروع کودتا، با همکاری فرمانداری نظامی و ماموران از زندان آزاد شده و به همراه نوچه‌هایش برای انجام وظیفه اجرایی خود به سطح شهر رفت. جالب است بدانید پس از پیروزی در کودتا، شعبان جعفری به‌دلیل خدمات بی‌شمار و نقش ویژه‌اش در پیش‌برد اهداف کودتا مورد تقدیر حکومت قرار گرفت و صاحب زمینی در شمال تهران و مبلغی برای تاسیس یک زورخانه بزرگ و مدرن شد. ایلات و عشایر یکی دیگر از اصلی‌ترین عاملین انجام کودتا، ایلات و عشایر بودند که برنامه‌ریزان اجرایی کودتا از آن‌ها در جهت حمایت از شاه و مخالفت با دکتر مصدق استفاده کردند. در این بین تنها عشایری که از نظر خود برنگشتند، عشایر قشقایی بودند که تا پایان مخالف شاه باقی ماندند. مشخصا به دست آوردن همراهی آن‌ها برای پیش‌برد هر چه بهتر اهداف کودتا لازم و ضروری بود و عاملین اجرایی تلاش می‌کردند حتی اگر نمی‌توانند آن‌ها را در زمره حامیان شاه دربیاورند، از آن‌ها بخواهند بی‌طرفی خود را اعلام کنند. اما در نهایت موفق به انجام این کار نشدند و قشقایی‌ها زیر بار حمایت از شاه در قالب کودتا نرفتند و حتی ترجیح دادند با حزب توده نیز در مخالفت از شاه همکاری کنند. شرح وقایع کودتای 28 مرداد حال که با علل زمینه‌ساز و عوامل اجرایی کودتای 28 مرداد آشنا شدید، وقت آن رسیده به دیدی کلی و درست از شرح وقایع کودتای 28 مرداد برسید. کودتای 28 مرداد چگونه آغاز شد و به سرانجام رسید؟ رئیس دفتر تیمسار فضل‌الله زاهدی که از قضا یکی از اعضای سازمان نظامی حزب توده ایران هم بود، برنامه اجرای کودتا را از سه روز پیش از اجرای کودتا به حزب توده اطلاع داده بود. به همین منظور حزب توده ایران از همان زمان تظاهرات جمعی را به نفع دکتر مصدق و در مخالفت با شاه در تهران و شهرستان‌ها سازمان‌دهی کرد. در این بین هم عده‌ای از راه دیگر وارد شده و اقداماتی از قبیل شایعه‌‌پراکنی و تهدید قشر روحانی و توهین به مقدسات اسلامی را کلید زدند و تلاش داشتند از این راه به کمک همراهی این قشر سلطنت را ملغی کرده و دکتر مصدق را به‌ ریاست جمهوری منصوب کنند. دکتر مصدق این تظاهرات را کاملا در راستای اهداف طرفداران سلطنت دید و به همین علت به ارتش و نیروهای نظامی دستور داد تا از تجمع و تظاهرات جلوگیری کنند. این در حالی بود که از همان ساعات اولیه صبح روز چهارشنبه، 28 مرداد ماه جمعیتی عظیم از جنوب تهران به سمت مرکز شهر حرکت کردند. عوامل کودتا از چند روز قبل تمام برنامه‌های اجرایی را سازماندهی کرده و با پرداخت مبالغ و باج‌های هنگفتی به اوباش و زنان مناطق مختلف تهران مانند پری بلنده، جمعیتی عظیم را روانه خیابان‌های تهران کردند. این نیروها به همراه نیروهای نظامی در سطح شهر شعار جاوید شاه سر می‌دادند و مردم را برای پیوستن به کودتا تحریک می‌کردند. دیری نپایید که تا عصر آن روز خیابان‌ها کاملا در اختیار و کنترل مخالفان دکتر مصدق قرار گرفت و دفاتر احزاب و نشریات حامی مصدق و حزب توده به خاک و خون و آتش کشیده شد. با شروع این جنبش، مردم عادی هم به تظاهرات پیوستند و نظامیانی که در کمیته‌های مختلف به‌عنوان بازوهای اجرایی کودتا حاضر بودند با دریافت مبالغی هنگفت همراه این جمعیت شدند و یقینا حضور آن‌ها به کودتا مشروعیت می‌بخشید. بعدها اسناد آمریکایی نشان می‌دادند که در این زمان اکثر مقامات ارشد و حساس نظامی من‌‌جمله فضل‌الله زاهدی یا مخفی شده بودند و یا ترجیحشان این بوده که به آمریکایی‌ها پناه ببرند. همان‌طور که گفتیم، طولی نکشید که جمعیت حاضر در خیابان با حمایت نیروهای نظامی تمام دفاتر روزنامه‌های حامی دولت را غارت کردند و حزب توده هم گوشه‌ای از حملات تظاهرکنندگان را چشیدند. جالب است بدانید در این بحبوحه، دولت مصدق و حامیانش در ارتش و نیروهای نظامی به این اقدام به دلایل مختلفی نظیر جدی نگرفتن خطر سقوط، عدم تصمیم‌گیری صحیح و به موقع، ناامیدی، عدم ارتباط درست با مسئولین رده بالاتر و ... هیچ‌گونه واکنشی نشان ندادند و این درگیری حتی به اطراف منزل دکتر مصدق نیز کشیده شد. در این میان تعداد کمی از طرفداران بسیار وفادار مصدق تلاش کردند در مقابل حملات عظیم شورشیان مقاومت کنند، اما نتوانستند مدت زیادی دوام بیاورند و تصرف ساختمان رادیو، پایانی شوکه‌کننده بر این تظاهرات بود. در حقیقت در ساعت پایانی روز 28 مرداد مقاومت حامیان مصدق در اطراف خانه او به شکست انجامید. تمامی دیوارهای خانه او مملو از گلوله تفنگ، تانک و مسلسل مخالفان بود. در این لحظات مصدق دستور عدم مقاومت در مقابل مخالفان را صادر کرد و خود توانست از پشت بام خانه‌اش به خانه همسایه پناه ببرد. تظاهرکنندگان منزل مصدق را هم غارت کردند و در همین زمان بود که مهدی میراشرافی، فرمان عزل دکتر مصدق از سمت نخست‌وزیری و نصب سرلشکر زاهدی را از رادیو به گوش تمام مردم ایران رسانید. سرلشکر زاهدی نیز که طی مدت کودتا در میان ماموران آمریکایی پناه گرفته بود، بیرون آمد و بر منصب نخست‌وزیری جای گرفت. مصدق، حزب توده و حامیان آن‌ها که از همان ابتدا نوید تبدیل کودتا به ضد کودتا را می‌دادند، شکست‌خورده تمامی این اقدامات را مشاهده کرده و نتوانستند هیچ اقدامی در جهت مقابله با تظاهرکنندگان انجام دهند و این چنین بود که دولت مصدق در چند ساعت بدون حمایت مردمی سقوط کرد و کودتای 28 مرداد با برکنار شدن دکتر مصدق به سرانجام رسید. کلام پایانی وقایع کودتای 28 مرداد را باید با علل اصلی و زمینه‌سازش که از یک سال پیش در جریان بود، شناخت. 28 مرداد سال 1332 یکی از نقاط مهم دفتر تاریخ ایران به شمار می‌آید که نمی‌توان تاثیر آن را در رویدادهای تاریخ و سیاسی بعدی نادیده گرفت. به هر شکل دولت دکتر مصدق بدون هیچ مقاومتی از سوی او و حامیانش محکوم به سقوط شد و تظاهرکنندگان در پایان روز 28 مرداد هیچ ردی از مراکز و ساختمان‌هایی که به هر شکل و وجهی مربوط به حزب توده و دکتر مصدق می‌شدند، باقی نگذاشتند. منابع https://fa.m.wikipedia.org/wiki/کودتای_28_مرداد https://web.archive.org/web/20080706153724/http://www.aariaboom.com/content/view/1172/189/ https://web.archive.org/web/20080417043842/http://www.ravandno.net/articles_detail.php?aid=226 https://web.archive.org/web/20080405064914/http://www.yadman.sedayemardom.net/articles_detail.php?aid=5 https://web.archive.org/web/20100626051507/http://www.yadman.sedayemardom.net/articles_detail.php?aid=16 http://www.iichs.org/archived/maghalat/kodetaa.html http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/08/130815_28_mordad_timeleine_live.shtml http://www.lobster-magazine.co.uk/articles/l30iran.htm https://web.archive.org/web/20061217014754/http://iichs.org/new_namayeshgah/28mordadaks.html
آشنایی با شهید حسن آیت
آشنایی با شهید حسن آیت
ساعت 8 صبح روز چهارشنبه 14 مرداد 1360 صدای جمهوری اسلامی ایران این خبر تکان‌دهنده را پخش کرد: «سید حسن آیت نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی صبح امروز در مقابل منزلش توسط ضد انقلابیون به شهادت رسید.» خبر ترور سید حسن آیت اگرچه در سال 60 یک خبر مانند دیگر اخبار ترور بود، اما اینکه برای ترور تنها یک نفر، بیش از 60 گلوله استفاده شده باشد، موضوع را پیچیده‌تر و البته شخص مورد نظر را خاص‌تر می‌کند. اما شهید سید حسن آیت که بود؟  سید حسن آیت که بود؟ متولد 3 تیر 1317. در شهر نجف آباد اصفهان متولد شد و در تاریخ 14 مرداد 1360 در شهر تهران به شهادت رسید. کودکی که از ناحیه مادر و پدر، سید بود و از ناحیه مادر، نوه مرحوم آیت‌الله سیدعلی نجف‌آبادی. خانواده آیت از ابتدا در فقر، روزگار می‌گذراند و تنها منبع درآمدشان، دسترنج حاصل از کشاورزی بود، با وجود فقر، او تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در شهرستان نجف‌آیاد سپری کرد. آیت از همان کودکی همیشه کنجکاو بود در جامعه چه می گذرد و به همین دلیل با پول غذا و غیره که گاهی می‌گرفت، روزنامه تهیه می‌کرد و می‌خواند و بریده مطالب حساس این روزنامه‌ها را جمع‌آوری می‌کرد. (در آن زمان کمتر کسی همت و علاقه اینکار را داشت) او پس از پایان تحصیلاتش در نجف‌آباد و اصفهان، به تهران آمد. کسی که تحصیلات علوم دینی از جمله علوم حوزه را تا حدود فقه و اصول در این شهرها به پایان برده بود، در تهران در دانشسرای عالی در رشته تربیت معلم، در بخش ادبیات فارسی موفق به اخذ لیسانس شد (سال 1337) و بعد مطالعات خود را در رشته جامعه‌شناسی ادامه داد و در سال 1340 موفق به اخذ فوق لیسانس جامعه‌شناسی از مؤسسه علوم اجتماعی دانشگاه تهران شد و با وجود آنکه عنوان دانشجوی رتبه اول را به دست آورده بود، برخلاف رویه معمول، به علت تسلط ملی‌گرایان بر مؤسسه علوم اجتماعی، از دادن بورس تحصیلی و اعزام او به خارج از کشور جلوگیری به عمل آمد؛ زیرا وی از همان دوران دانشجویی، این ملی‌گرایان را شناخته و همواره چهره حقیقی آنان را افشا کرده بود. در سال 1341، در کنکور دانشکده حقوق شرکت کرد و در همین سال به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت و دوره روزنامه‌نگاری را در مؤسسه اطلاعات گذرانیده و در طول مدت تحصیلات عالیه، علاوه بر فارسی به زبان‌های عربی، انگلیسی و فرانسه نیز آشنایی پیدا کرد. در این سال‌ها او با آیت الله کاشانی آشنایی داشت و از دوران نوجوانی و جوانی در مبارزات سیاسی این عالم فقیه همکاری می‌کرد و حتی پس از مرگ ایشان نیز، با حزب زحمتکشان که به نام آیت‌الله کاشانی مبارزه می‌کردند، همراهی می‌کرد تا اینکه امام خمینی پرچم مبارزه ضدرژیم شاه و ابرقدرت‌های شرق و غرب را به دوش گرفتند و پیروان آیت الله کاشانی یعنی همان افرادی که از سالهای شهریور 1320 مبارزه را در خط آیت‌الله کاشانی شروع کرده بودند از جمله حسن آیت، نیز به نهضت امام خمینی پیوستند.   فعالیت های شهید حسن آیت قبل از انقلاب اسلامی شهید آیت یکی از اولین کسانی بود که با سخنرانی‌های خود در مساجد و دانشگاه‌ها و ادارات دولتی به گسترش دامنه مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و با حضور خود در این اجتماعات، نقش بسیار سازنده و فعالی در بالا بردن سطح اطلاعات توده‌های مردم ایفا کرد، کسی که در سال 1345 با تشکیل یک گروه سیاسی مخفی، توانست بسیاری از افراد شایسته را در محور خط امام متمرکز کند، گروهی فعال که توانست در جریان انقلاب خدمات ارزنده‌ای را به انقلاب اسلامی ایران داشته باشد. آیت اما نه تنها چهره سیاسی که چهره فرهنگی نیز بود. او در کنار فعالیت‌های سیاسی خود از سال 1342 به بعد، به تدریس جامعه‌شناسی در مدرسه عالی قضائی قم و مدرسه عالی لاهیجان و دانشکده علم و صنعت و مدرسه عالی اراک  مشغول بود. او همچنین در حوزه علمیه قم در کلاس‌های متعددی که از طرف طلاب حوزه تشکیل می‌شد، به تدریس جامعه‌شناسی و تاریخ نهضت اسلامی ایران پرداخت و عده کثیری از طلاب حوزه علمیه قم همیشه در جلسات علنی و مخفی تدریس او حاضر می‌شدند. نقش شهید آیت در تدوین اصول قانون اساسی در زمان انقلاب از فعالیت‌های سیاسی حسن آیت می‌توان به عضویت در حزب زحمتکشان ملت ایران، عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، از نمایندگان استان اصفهان و عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی نام برد، اما آنچه حسن آیت را متمایز کزد،  نقش مهم او در تدوین اصول قانون اساسی و الحاق اصل ولایت فقیه به آن است، کسی که به گفته‌ای طراح سقوط ابوالحسن بنی‌صدر (نخستین رئیس‌جمهوری اسلامی ایران) بوده و در شناساندن منافقین به مردم نقش مؤثری داشته است، در مرکز تهران توسط گروه نامعلومی آنگونه که نوشتیم، ترور شد. برخی سازمان منافقین را مسئول ترور وی می‌دانند.  با وجود اینکه بیش از سه دهه از شهادت این شهید می‌گذرد،  اما تنها دو کتاب درباره او نوشته شده که علاقه‌مندان به تاریخ انقلاب را پای زندگی او می‌نشاند، کسی که نقشی اساسی در الحاق اصل ولایت فقیه به قانون اساسی کشور ایران داشته، اما در پسِ پردۀ سکوت مانده و آنچنان که باید، در جامعه شناسانده نشده است؛ در ادامه به معرفی اجمالی این دو کتاب پرداخته‌ایم. 2 کتاب در مورد شهید سید حسن آیت 1- شهیدان دیالمه و آیت در چند پرده برای شناخت شهید حسن آیت می‌توان به کتاب «شهیدان دیالمه و آیت در چند پرده» مراجعه کرد، کتابی به نویسندگی رضا اکبری آهنگر و وحید خضاب که در سال 1396 در 132 صفحه توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده و جلد هفتم از مجموعه هشت جلدی تاریخ‌نگاری معاصر «آنچه گذشت» این انتشارات است. نویسندگان در این کتاب، در چهار مقاله به زندگی و خط مشی زندگی شهیدان دیالمه و آیت پرداخته‌اند. مقاله اول این کتاب به زندگی و مواضع شهید دیالمه می‌پردازد، اما در مقاله‌های بعدی این کتاب به شهید حسن آیت، تفکر او و کلیدی‌ترین بخش‌های زندگی او می‌پردازد. مقاله دوم به زندگی شهید اختصاص دارد  و در مقاله‌های سوم و چهارم، موضوعاتی را مطرح و به صورت شفاف بیان می‌کند که منتقدان شهید آیت با استناد به آنها، این شهید را مورد هجمه قرار می‌دهند. سومین مقاله از این مجموعه، به موضوع همسویی آیت و مظفر بقایی، رهبر حزب زحمتکشان ملت ایران و از بنیان‌گذاران جبهه ملی ایران پرداخته است، این موضوع یکی موضوعات مهمی است که منتقدان در مورد شهید آیت مطرح می‌کنند. نویسنده علیرغم وجود خاطرات فراوان برای رد این اتهام، تلاش کرده تا اختلافات اساسی آیت و بقایی را به اثبات برساند. این مقاله در گذشته در برخی از سایت‌ها منتشر شده است. مقالۀ چهارم این کتاب به ماجرای «نوار آیت» می‌پردازد، این ماجرا نیز یکی از کلیدی‌ترین اتهاماتی است که در زمان حیات سید حسن آیت، بعد از شهادت او و حتی تا به امروز، همواره برای ایشان استفاده می‌شده و در این مقاله به صورت خلاصه، به این اتهام شهید آیت پاسخ داده است. بریده‌ای از کتاب «شهیدان دیالمه و آیت در چند پرده»: «این  شرایط فعلی روشن است. من از ابتدا هم گفته بودم این‌ها (سازمان مجاهدین خلق) نهایت خط می‌رسند به همین‌جایی که الان رسیدند و حرکت بعدیشان فقط مسئله ترور خواهد بود. یعنی این‌ها شروع می‌کنند یک سری ترورهایی را در سطح نیروهای شاخص مملکتی انجام دادن و این‌ها عملاً الان به یک بن‌بستی رسیده‌اند که هیچ راهی ندارند و هیچ کاری نمی‌توانند بکنند یا باید زمینه‌های فکریشان را کنار بگذارند و بیایند شروع کنند از این طرف عمل کردن، که عملاً نمی‌توانند این کار را بکنند یا اینکه تا آخر خط به عنوان مبارزه مسلحانه بروند.»   2- اسرار آیت: زندگی و زمانه شهید دکتر سید حسن آیت دومین کتابی که با استناد به اسناد و مدارک معتبر نوشته شده، کتاب «اسرار آیت» نوشته جواد موگویی است که در سال 1393 و در 744 صفحه توسط انتشارات اشراق حکمت به چاپ رسید که بعد از مدتی و بنابر دلایلی نیز، از انتشار مجدد  آن جلوگیری شد.  نویسنده در کتاب اسرار آیت به زندگی و زمانه شهید دکتر سید حسن آیت می‌پردازد و از زمان کودکی این شهید تا مسائلی مانند ورود به حزب زحمت کشان و ارتباط با مظفر بقایی، تشکیل گروه زیرزمینی در ارتش شاهنشاهی، مخالفت با جریان‌های به اصطلاح ملی‌گرایی و چند سال آخر عمر این شهید بررسی می‌کند. فصل‌های ابتدایی کتاب به زندگی شخصی و فعالیت‌های مختلف سیاسی و فرهنگی او می‌پردازد و از کاندیداتوری او در انتخابات ریاست‌جمهوری می‌گوید، از مخالفت او با دولت موقت و جریانات نهضت آزادی می‌گوید. بخش‌های پایانی کتاب، به ابهامات ترور آیت و بحث‌های مخالفت وی با تصدی میرحسین موسوی در وزارت امورخارجه می پردازد. حسن آیت قبل از انتخاب موسوی به عنوان نخست وزیر و زمانی که او در جایگاه وزارت خارجه قرار گرفته، شهید می‌شود، اما جناح مخالف آیت که در دهه 60 جریان چپ بودند و در دهه 70 با نام «اصلاح طلب» معروف شدند، در آن سال‌ها و حتی پس از آن نیز، تلاش کردند هر آنکس را که به مخالفت با میرحسین موسوی می‌پردازد، با عنوان مخالفت با امام کنار بزنند. این کتاب که براساس مستنداتی از اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی، حوزه هنری، دادستانی، دادگاه انقلاب، آرشیو مجلس و موسسه مطالعات تاریخ معاصر نوشته شده، در واقع برگرفته از کتاب مکتوبِ مستند «اسرار آیت» است که توسط موگویی در اواخر سال 1388 ساخته شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است، کتابی که برای نگارش آن به گفته نویسنده حدود  200 ساعت مصاحبه گرفته شده و 5سال نوشتن آن طول کشیده است. به قلم "طاهره راهی"کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف: blog1 از سایت پاتوق کتاب تهیه کنید. 
پذیرش قطعنامه 598
پذیرش قطعنامه 598
 جنگ 8 ساله ایران و عراق یکی از مهم‌ترین برگ‌های تاریخ شفاهی و مکتوب کشور ایران است. در طی 8 سال جنگ تحمیلی، کشور ما در مقابل دولت‌های قدرتمند غربی که حامی صدام حسین بودند به تنهایی قد علم کرد و رشادت مردان و زنان این سرزمین اجازه نداد حتی یک کف دست از خاک ایران نصیب عراق و حامیانش شود. نقطه پایان این جنگ و جنایات جنگی و ضد انسانی ارتش متخاصم بعثی، پذیرش قطعنامه 598 بود که از سوی حضرت امام به نوشیدن جام زهر تعبیر شد. در ادامه این مطلب با ما همراه باشید تا چرایی این تعبیر و روند پذیرش قطعنامه 598 را به‌طور کامل برایتان شرح دهیم. نگاهی به روند پذیرش قطعنامه 598  روند پذیرش قطعنامه 598 مدت‌ها به طول انجامید و در این میان اتفاقات بی‌شماری مسبب این پذیرش شد. در ادامه جزئیات این روند را به ترتیب بررسی خواهیم کرد. پیروزی‌های بزرگ ایران در جبهه‌های جنگ  یکی از علل همراه شدن با قطعنامه 598 تحولات عظیمی بود که در طی آن سال‌ها در سیاست‌ داخل و بین‌الملل ایران و همچنین در جبهه‌های جنگ در حال روی دادن بود. در حقیقت پیشرفت‌های نظامی  کاملا ملموس جبهه ایران در جنگ که خودش را در عملیات‌های خیبر، والفجر، ظفر، قدس، کربلا و نصر نشان داده بود و نیروهای ایرانی توانسته بودند تلفات بسیار سنگینی بر نیروهای بعثی وارد کنند، با تصرف بخشی از اراضی مهم و استراتژیک در داخل عراق همراه بود و یقینا چنین شرایطی وضعیت بحرانی برای جبهه عراق و حامیان بی‌شمارش به وجود آورد. تاریخ مکتوب و شفاهی از روزهای ابتدایی جنگ چنین یاد می‌کند که جبهه بعثی در آن زمان نوید پیروزی زودهنگام و قاطعانه بر جبهه ایران و تصرف خاک کشور ما را با حملات بی‌وقفه و سهمگین می‌داد، اما این روند کاملا ناپایدار بود و از همان ماه‌های ابتدایی جنگ کاملا به نفع ایران تغییر کرد. ارتش رژیم بعثی عراق بعد از رشته عملیات‌های والفجر و خیبر در سال 62 متحمل شکست سنگینی شد و در نهایت در عملیات والفجر 8 بندر فاو را پس از مقاومت‌های فراوان بندر فاو را از دست داد. اما با این وجود سنگین‌ترین شکست جبهه عراق شکست نظامی در عملیات کربلای 5 بود، اما چرا که این عملیات در سال هفتم جنگ انجام شد و توانست آینده نظامی عراق را تحت تاثیر خود قرار دهد. در این بین با تغییر کردن روند تحولات نظامی که در جریان بود و همچنین اعمال فشارهای شدید بین‌المللی به جبهه ایران و حضور گسترده نیروهای امریکایی در خلیج فارس، سران ایران با شرط و شروط‌هایی به قطعنامه 598 پاسخ مثبت داد. یکی از شروط پذیرفته‌شده، آغاز به کار رسمی هیات تعیین متجاوز و متخاصم همزمان با روند پذیرش و اجرای آتش بس از سوی دولت‌های حاضر در جنگ بود.    تغییرات در موازنه جنگ  تغییرات در موازنه جنگ ایران و عراق یکی دیگر از علل عمده‌ای بود که ایران را با پذیرش قطعنامه 598 همراه کرد. در واقع بعد از درگیری‌های همه‌جانبه ایران با ارتش آمریکا در سال 66 در آب‌‌های خلیج فارس، ارتش عراق توانست فرصتی برای تنفس در بحبوحه جنگ را پیدا کند. این در حالی بود که نیروهای نظامی کشور ما بعد از عملیات والفجر 10 به شهرهای خود بازگشته و نیروهای سیاسی کشور نیز درگیر انتخابات مجلس بودند. در چنین شرایطی ارتش عراق فرصت را برای نفع بردن جبهه خود در جنگ مهیا دید و در ساعت 5 بامداد یکشنبه، 28 فروردین سال 67 حملات سنگین شیمیایی و توپخانه‌ای را علیه نیروهایی ایرانی در شبه‌جزیره فاو آغاز کرد. این عملیات سهمگین در شرایطی انجام شد که از سال 66 به بعد تعداد تمامی نیروهای عملیاتی ایرانی که در مناطق جنوبی مستقر بودند به 100 گردان هم نمی‌رسید و نیروهای عراقی با بیش از 300 گردان مجهز عملیاتی و 130 گردان احتیاطی خود را آماده اجرای عملیات کرده بودند.  مشخصا از دست دادن بندر مهم فاو در نبرد اول برای عراق سنگین تمام شده بود و نیروهای اجرایی ارتش بعثی توانستند در طی 35 ساعت در این عملیات مجددا تسلط خود را بر فاو به دست بیاورند و راه‌های ارتباطی این شبه‌جزیره با ایران را قطع کنند. این اتفاق به زیان ایران تمام شد و تمامی نیروهای محاصره‌شده ایرانی در این بندر به دست رژیم بعثی یا اسیر شده و یا به درجه رفیع شهادت نائل شدند. این عملیات سبب عقب‌نشینی نیروهای ایرانی از بندری شد که حدود دو سال کاملا در اختیارشان بود. در نهایت هم سقوط فاو استراتژی سیاسی ایران جهت متقاعد کردن کشورهای حامی ارتش بعثی برای دادن امتیاز به جمهوری اسلامی را تغییر داد، چرا که ایران قصد داشت بر اساس پیروزی‌های پیش از این عملیات، برتری فاحش قدرت تهاجمی‌ و در اختیار داشتن مناطقی استراتژیک از خاک عراق مانند شبه‌جزیره فاو، راهبرد نظامی و سیاسی جدیدی را در رابطه با قطعنامه 598 اتخاذ کند و تغییر موازنه جنگ به نفع عراق، موضع ایران را آسیب‌پذیر کرد و موجب تغییر آن شد. بسیاری از مورخان روند آغاز زمزمه‌های پایان دادن به جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را همین نبرد دوم فاو می‌دانند. حمله موشکی آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران   یکی دیگر از علل اصلی و زمینه‌ساز پذیرش قطعنامه 598، جنایت جنگی امریکا علیه هواپیمای مسافربری ایران بود. در بحبوحه جنگ و حوادث سنگین و غیرمترقبه‌اش، انهدام هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو وینسنس آمریکا، اقدامی بود که مسیر جنگ را به طرز عجیبی تغییر داد. در روز 12 تیر سال 67 و در فاصله 150 مایلی بندرعباس، ناو وینسنس که پیش از این به محدوده آب‌های خلیج فارس وارد شده بود، از سوی قرارگاه عملیاتی ناوگان پنجم امریکا در منامه پیامی دریافت کرد که مناسبات بعدی جنگ را به‌طور کل تحت تاثیر خود قرار داد. متن پیام رمزی که می‌خواست ایران را به هر طریقی شده، ملزم به پذیرش قطعنامه 598 کند، این بود: «به سوی هر نوع هواپیمای ایرانی که بر فراز آب‌های خلیج فارس پرواز می‌کند، سریعا شلیک شود.»  بر همین اساس ناو وینسنس هواپیمای مسافربری ایران که در آسمان‌های اطراف جزیره هنگام به پرواز درآمده بود را با دو موشک جنگی مورد اصابت قرار داد. در این جنایت جنگی تمامی مسافران و خدمه این پرواز به شهادت رسیدند. نیروهای نظامی آمریکایی در ابتدای ماجرا مسئولیت این حمله را به گردن نگرفتند، اما مدتی پس از انتشار عمومی خبر سقوط این هواپیما، فرمانده ناو سایدز، دیوید کارلسون، در برنامه روی خط شب که از تلویزیون ملی آمریکا پخش می‌شد، اعلام کرد براساس دستور راجرز، تهاجمی را برای مجبور کردن ارتش ایران به عقب نشینی در جنگ با عراق سازمان‌دهی کرده است. در حقیقت این جنایت جنگی از مدت‌ها پیش برنامه‌ریزی شده و هدفش تنها عقب‌نشینی ایران از جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه 598 بود. واکنش اولیه ایران به قطعنامه 598  در ابتدای امر مقامات سیاسی و نظامی و مسئولین ایران پس از صدور قطعنامه 598 در سال 66 به دلایل مختلفی از جمله لحاظ نشدن شروط مهم ایران مانند تعیین دولت متخاصم و متجاوز این قطعنامه نپذیرفتند. تاریخ مکتوب ایران در آن دوران نشان از موضع‌گیری تنی چند از مقام و رجال سیاسی در رابطه با چرایی عدم پذیرش قطعنامه دارد. برای مثال مرحوم هاشمی رفسنجانی به‌عنوان مقام فرماندهی جنگ در ارتباط با عدم موافقت ایران با پذیرش این قطعنامه می‌گوید که دولت ایران در وهله اول خواستار معرفی ارتش متخصام و متجاوز است تا بعد از آن مسیر برای بررسی دیگر مسائل هموار شود. علاوه بر این، دولت ایران بر محاکمه، تنبیه و مجازات دولت متجاوز تاکید داشت و اعلام کرد باید شرایطی برای بازپرداخت غرامت به ایران در متن قطعنامه آورده شود.  دکتر ولایتی نیز به‌عنوان وزیر خارجه وقت دولت ایران دلایلی مانند عدم مشورت با ایران برای مفاد مورد تصویت قطعنامه 598 و اعلام نکردن نام دولت و ارتش عراق تحت عنوان نیروی متجاوز را برای چرایی نپذیرفتن قطعنامه ذکر کرد و این کار را بیان‌گر خط‌مشی ناعادلانه از طرف شورای امنیت جهانی دانست.  البته باید اشاره کرد تمامی مقامات سیاسی ایران این در رابطه با پذیرش یا عدم پذیرش قطعنامه 598 یک عقیده واحد نداشتند. در حقیقت پس از تصویب این قطعنامه در سال 66 گروهی از مقامات و افراد با جدیت اعتقاد به رد صد در صدی قطعنامه 598 داشتند و این در حالی بود که گروهی دیگر از مقامات ترجیح می‌دادند با سیاست نه رد، نه قبول با قطعنامه برخورد کنند. دلایل گروه دوم نیز مانند گروه اول واضح و منطقی بود. این گروه اعتقاد داشتند از آن‌جایی که قطعنامه بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد صادر شده و آمریت دارد، بهتر است صراحتا رد نشود. علاوه بر این در آن زمان سیاست‌های هماهنگ غرب و شرق در جهت پایان یافتن جنگ در حال اجرا بود و اگر دولت ایران می‌خواست به‌طور صریح این قطعنامه را رد کند، با شانتاژ تبلیغاتی بسیار مخربی از سوی رسانه‌های دنیا مواجه می‌شود و این می‌توانست برای ایران در بحبوحه جنگ گران تمام شود. این گروه ترجیح می‌دادند با دست یازیدن به اجرای هر چه سریع‌تر بند ششم قطعنامه (که در ادامه مفاد آن را می‌خوانید)، راهی منطقی برای عدم پذیرش قطعنامه در صورت اجرا نشدن شروط ایران داشته باشند.  علاوه بر این موضع‌گیری‌ها، یکی دیگر از دلایل مهم و اصلی عدم پذیرش قطعنامه در این سال، موضع رزمندگان و فرماندهان نظامی ارتش ما بود که در خط مقدم جبهه در حال جنگ بودند. آن‌ها باور داشتند پایان دادن به جنگ طولانی ایران و عراق با این میزان تلفات جانی و مالی سنگین بدون محقق شدن اهداف و خواسته‌هایی مانند باز شدن راه کربلا، سرنگونی صدام و تنبیه دولت متجاوز عملا و رسما یک باخت بزرگ محسوب می‌شود.   به‌طور کلی می‌توان گفت در آن دوران واکنش اولیه ایران به پذیرش قطعنامه به دلایلی مانند عدم معرفی دولت متجاوز،  حضور و دخالت گسترده دولت و ارتش امریکا، فاصله مفاد قطعنامه با خواسته‌ها و شروط ایران، عدم اطمینان کامل به دشمن برای اجرای درست قطعنامه و ... کاملا منفی بود.   پذیرش قطعنامه توسط ایران در سال 1367  با نپذیرفتن قطعنامه 598 توسط ایران در سال 66، رژیم بعث از حملات جنگی جدید خود به مناطق مسکونی و غیر نظامی و همچنین نفتکش‌های ایرانی رونمایی کرد. از سوی دیگر حضور نظامی ارتش آمریکا به بهانه حمایت از نفتکش‌های کویتی در آب‌های خلیج‌فارس این شرایط جنگی را بیش از پیش برای ایران با مشکل مواجه کرد. در این دوران اتفاقاتی مانند تغییر استراتژی جنگی و حمایت مستقیم و همه‌جانبه کشور‌های غربی از ارتش و دولت صدام، استفاده از سلاح‌های شیمیایی توسط ارتش بعثی در حالی که خلاف قوانین حقوق بشر بود، معرفی صدام حسین به‌عنوان یک صلح‌طلب بر خلاف شروط ایران، سلب منطق دفاع مشروع از سوی ایران، تهدیدات گسترده نظامی و سیاسی بین‌المللی علیه دولت و حدود مرزی ایران، تغییر روند تحولات و موازنه‌های جنگ و تحریم‌های شدید تسلیحاتی ایران از زمان صدور و تصویب قطعنامه تا حدود یک سال بعد موجب شد در نهایت ایران در تاریخ 27 تیرماه سال 67 قطعنامه 598 را بپذیرد.   متن و مفاد قطعنامه   مفاد قطعنامه 598 شورای امنیت که در تاریخ 20 ژوئیه سال 1987 بیان شد به شرح زیر است:  در 20 ژوئیه 1987، با ابراز نگرانی عمیق از اینکه با وجود درخواست‌هایش برای آتش‌بس، منازعه و جنگ میان ارتش جمهوری اسلامی ایران و ارتش عراق، با تلفات سنگین‌تر انسانی و ویرانی‌های بیشتری همچنان ادامه دارد، با ابراز تاسف از آغاز و ادامه این منازعه و با ابراز تاسف از بمباران مراکز کاملا مسکونی و غیرنظامی، حمله به کشتی‌های بی‌طرف و هواپیمایی مسافربری ایران، نقض حقوق بشر بین‌المللی و سایر حقوق مربوط به درگیری‌های مسلحانه و نظامی علی‌الخصوص به کار بردن سلاح‌های شیمیایی که کاملا بر خلاف تعهدات مذکور در پروتکل 1925 ژنو است، با ابراز نگرانی عمیق از اینکه این منازعه ممکن است تشدید شود و گسترش بیشتری داشته باشد، با اتخاذ تصمیم پایان دادن به کلیه عملیات های نظامی میان ایران و عراق و با اعتقاد به اینکه منازعه بین این دو کشور باید به نحو جامع، شرافتمندانه، عادلانه و پایدار حل شود، با یادآوری مجدد مقررات منشور سازمان ملل متحد و به ویژه تعهد کلیه کشورهای عضو سازمان، باید این کشورها اختلافات بین‌المللی خود را از راه‌های مسالمت‌آمیز و به گونه‌ای که صلح و امنیت بین‌المللی و عدالت دچار مخاطره نشود، حل نمایند. با احراز این که نقض صلح در مورد منازعه بین دولت ایران و عراق وجود دارد، با اقدام بر اساس مواد 39 و 40 منشور ملل متحد: آمرانه می‌خواهد که دولت ایران و عراق به‌عنوان نخستین گام در جهت حل اختلاف از طریق مذاکره، آتش‌بس فوری را رعایت کرده، کلیه عملیات‌های نظامی را در زمین، دریا و هوا قطع کنند و نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین‌المللی بازگردانند. از دبیر کل سازمان درخواست می‌کند که گروهی از ناظران سازمان ملل را جهت تأیید، تحکیم و نظارت بر آتش‌بس و عقب‌نشینی هر دو دولت اعزام کرده و همچنین درخواست می‌کند که دبیر کل ترتیبات لازم را با مشورت با طرفین فراهم آورد و گزارش آن را به شورای امنیت تسلیم دارد. مصرانه درخواست دارد که اسیران جنگی پس از قطع عملیات خصمانه، بر طبق کنوانسیون سوم ژنو، در اوت 1949 بدون درنگ آزاد شده و به کشورهای خود بازگردند. از ایران و عراق می‌خواهد که در اجرای این قطعنامه و کوشش‌های میانجیگری برای دستیابی به یک راه حل جامع، شرافتمندانه و عادلانه که مورد قبول دو طرف است، درباره کلیه مسائل مهم، بر طبق اصول مندرج منشور ملل متحد با دبیرکل همکاری نمایند. از کلیه کشورهای دیگر درخواست می‌کند که نهایت خویشتن‌داری را به عمل آورده و از هر اقدامی که ممکن است منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه بین این دو دولت گردد، خودداری کنند و به این ترتیب، روند اجرای قطعنامه حاضر را تسهیل کنند. از دبیر کل درخواست می‌کند تا با مشورت با دولت ایران و عراق، مسئله ارجاع تحقیق درباره مسئولیت منازعه به هیئت بی‌طرفی را بررسی کرده و هرچه زودتر به شورای امنیت گزارش دهد.  با تصدیق ابعاد عظیم خساراتی که در طول منازعه داده شده و ضرورت تلاش‌های بازسازی با کمک‌های مناسب بین‌المللی پس از خاتمه جنگ، از دبیر کل درخواست می‌کند که گروهی از کارشناسان را جهت بررسی مسئله بازسازی تعیین و به شورای امنیت گزارش کند. همچنین از دبیر کل‌ درخواست دارد از طریق مشورت با دولت ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، راه‌های افزایش امنیت و ثبات منطقه را بررسی کند. از دبیر کل درخواست می‌کند که شورای امنیت را در رابطه با اجرای این قطعنامه آگاه سازد.  تصمیم می‌گیرد که در صورت لزوم برای بررسی اقدامات دیگر به منظور تضمین اجرای این قطعنامه تشکیل جلسه دهد.  چرا پذیرش قطعنامه 598 به نوشیدن جام زهر تبدیل شد؟  پذیرش قطعنامه توسط ایران در آن سال‌ها با تعبیر نوشیدن جام زهر از سوی حضرت امام خمینی همراه شد. اگر چه حضرت امام در دوران حیاتشان هیچ‌گاه دلایل اصلی خود از بیان این تعبیر را ذکر نکردند، اما می‌توان با نگاهی به روند پذیرش قطعنامه دلایل اصلی این اتفاق را حدس زد. در حقیقت دولت ایران و حضرت امام خمینی برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق به دنبال اجرای چند شرط مهم بودند. این شروط عبارت‌اند از:  بیرون راندن کامل ارتش متجاوز بعثی از سرزمین‌های اشغالی، حفظ تمامیت ارضی کشور ایران، مجبور کردن دولت متخاصم عراق به پذیرش مجدد معاهده 1975 به‌عنوان یک معاهده مرزی کاملا رسمی و معتبر، اعلام رسمی نام دولت و ارتش عراق به‌عنوان متجاوز و متخاصم در جنگ با ایران، دریافت غرامت خسارت‌های جانی و مالی جنگ تحمیلی از دولت عراق، رهایی مردم مسلمان عراق از دست جنایات و ستمگری صدام حسین  همان‌طور که در بخش‌های پیشین هم خواندید، در زمان پذیرش قطعنامه 598 در سال 67 هیچ یک از شروط فوق (به‌جز شرط اول آن هم به‌صورت نصفه و نیمه) به اجرا در نیامده بود. بنابراین منطقی است که در چنین شرایطی حضرت امام خمینی تعبیر نوشیدن جام زهر را برای پذیرش قطعنامه به کار ببرد، چرا که در آن دوران کشور ایران در مقابل قدرت‌های بزرگ غرب که حامی صدام حسین بودند ایستاده بود و طبیعی است که ترس از عدم رعایت تمام مفاد قطعنامه از سوی دشمن وجود داشته باشد.  محمد درودیان از محققان مشهور و فعال حوزه دفاع مقدس در رابطه با این تعبیر از سوی حضرت امام چنین اظهار می‌کند: «این عبارت حضرت امام را می‌توان از چند وجه نگاه و تحلیل کرد، یکی اینکه به نظر من امام احساس واقعی خود را از تصمیمی که برای پذیرش قطعنامه گرفته بود، با تعبیر نوشیدن جام زهر بیان کرد. در حقیقت حضرت امام در نگاهی که به مسئله عراق، صدام حسین و جنگ تحمیلی داشت، چندان تمایلی برای انجام این تصمیم در خود نمی‌دید و در واقع می‌توان گفت تصمیم نهایی او مبنی بر پذیرش قطعنامه با استراتژی شخصی‌اش هم‌خوانی نداشت. از طرفی دیگر باید گفت تعبیر نوشیدن جام زهر یک عبارت کاملا سمبلیک و نمادین است که می‌خواهد راه را برای بررسی و نقد بیشتر این مسیر باز بگذارد. علاوه بر این، حضرت امام پیش از بیان این عبارت یک مقدمه‌ای می‌گوید و اذعان دارد که تا چند روز پیش همچنان معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بوده و مصلحت نظام، کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیده است. این سخنان نشان می‌دهد که موضع اصلی امام صراحتا چیز دیگری بوده و به همین سبب برای چرخش در این موضع عبارت نوشیدن جام زهر را به کار می‌برد.» کلام پایانی  به‌طور کلی می‌توان پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی و حضرت امام در سال 67 را یکی از مهم‌ترین تصمیمات تاریخی این کشور دانست. چرا که در بحبوحه جنگ همین پذیرش قطعنامه 598 بود که کشور را از شر دشمن و جنایات جنگی بی‌شمار صدام و حامیانش رهانید و شرایط را برای بیرون رفتن هر دو دولت از جنگ و منازعه فراهم کرد.    منابع https://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/09/050928_pm-mv-war-aftermath.shtml https://fa.m.wikipedia.org/wiki/قطعنامه_598_شورای_امنیت https://www.isna.ir/amp/00062003669/ https://irdc.ir/fa/news/6990/ضرورت‌های-پذیرش-قطعنامه-598 http://kms.bou.ac.ir/paper/علل-اقتصاد-سیاسی-ایران-در-پذیرش-قطعنام/
پرواز 655 ایران ایر و نگاهی به حقوق بشر آمریکایی
پرواز 655 ایران ایر و نگاهی به حقوق بشر آمریکایی
  حقوق بشر در کلمات زیبا است، اما زمانی که توسط دولت‌هایی همچون آمریکا به اجرا در می‌آید، چیزی جز تحمیل جنگ، رنج، نابودی و ویرانی به مردم نیست. این حقیقت را می‌توان در حقوق بشر آمریکایی جستجو کرد. آمریکا در طی این سال‌ها رنج‌های بسیاری را متوجه مردمان کشورهای مختلف خصوصا در مردمان خاورمیانه کرده است. شلیک به پرواز شماره 655 ایران ایر، حمله به عراق، سوریه، یمن و ... بخشی از این‌ها است. در ادامه این مطلب قصد داریم در ارتباط با اقدام جنایتکارانه آمریکا در شلیک به هواپیمای مسافربری ایران اطلاعاتی به شما بدهیم. با ما همراه باشید. شرح حادثه و شلیک پرواز شماره 655 ایران ایر حمله موشکی به پرواز شماره 655 ایران ایر در تیر ماه سال 67 یکی از فاجعه‌بارترین جنایات جنگی بود که در تاریخ ایران پس از انقلاب رخ داد. اما شرح حادثه چه بود؟  در روز یکشنبه دوازدهم تیر ماه سال 67 هواپیمای ایرباس A-300، متعلق به هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران در فرودگاه بین‌المللی بندرعباس آماده انتقال مسافران به دبی بود. قرار بر این بود که پرواز 655 به همراه 274 مسافر ایرانی، پاکستانی، یوگسلاوی، ایتالیایی و هندی و 16 خدمه پرواز ساعت 10 صبح ایران را به مقصد امارات متحده عربی ترک کند. خلبان این پرواز، کاپیتان محسن رضایان، یکی از مجرب‌ترین و باتجربه‌ترین خلبانان ایرانی بود که تا پیش از این پرواز بیش از 7  هزار ساعت پرواز را در کارنامه خود ثبت کرده بود. در نهایت این هواپیمای مسافربری با 17 دقیقه تاخیر از فرودگاه بین‌المللی بندرعباس برخاست و راهی دبی شد. مدت زمان انجام این پرواز 28 دقیقه و حداکثر ارتفاع مجاز هواپیما تا 14 هزار پا تعیین شد. نخستین دقایق تیک‌آف و اوج‌گیری هواپیما تا ارتفاع حدود 12 هزار پایی انجام شد و خلبان در تمام لحظات با برج مراقبت فرودگاه بندرعباس و مرکز کنترل راه‌های هوایی امارات در ارتباط بود. خلبان دقایقی پیش از ورود به منطقه هوایی متعلق به امارات در مولبیت، مرکز کنترل هوایی کشور را از تصمیم خود برای افزایش ارتفاع پرواز تا 14 هزار پا مطلع کرد. تا به این لحظه مشکل و خللی در روند پرواز دیده نمی‌شد. اما برای شرح تمام حادثه، باید کمی به عقب باز گردیم. حدود 5 هفته پیش از این اتفاق، درست در هفتم خرداد ماه، ناو جنگی وینسنس امریکایی با برنامه قبلی از بندر سن دیه‌گو وارد خلیج فارس شد. وظیفه اصلی این ناو پیدا کردن تمامی هدف‌های پرنده ریز و درشت مانند هواپیما، هلی‌کوپتر و موشک، پردازش اطلاعات آن‌ها، تعقیب هدف و کنترل آن بود. علاوه بر این، ناو وینسنس مجهز به انواع موشک‌های لیزری، زمین به هوا، حرارتی و ... با بردی بیش از 408 کیلومتر بود. این ناو پس از کشف هدف جدید، به دستور فرمانده ناو، ناخدا ویل راجرز، موشکی به سوی پرواز شماره 655 ایران ایر شلیک کرد و در عرض چند ثانیه، این هواپیما پس از انفجار از صفحه رادارهای زمینی به‌طور کامل محو شده، و به درون آب‌های خلیج فارس سقوط کرد. برج مراقبت فرودگاه بندرعباس جهت پیگیری سرنوشت هواپیما با دبی تماس برقرار کرد و آن‌ها نیز اطلاعی در این باره نداشتند. سپس ستاد تامین استان هرمزگان با اعلام وضعیت اضطراری فعالیت جستجوی هواپیما را آغاز کرد و توانست محل دقیق سقوط را شناسایی کند. دقایقی بعد از این واقعه، مقامات نظامی امریکا اعلام کردند که به یک هواپیمای جنگی F14 متعلق به جمهوری اسلامی شلیک و آن را سرنگون کرده‌اند. پس از این‌ که به‌طور رسمی اعلام شد هواپیمای ساقط‌شده مسافربری بوده است، آمریکا ادعای خود را پس گرفت و اعلام کرد اشتباه شده است. مقامات نظامی این کشور بعدها اعلام کردند که هواپیمای مسافربری ایرباس ایران را در محدوده‌ای خارج از مسیر هوایی پرواز شناسایی کرده‌اند و به‌همین علت ناو وینسنس آمریکایی پس از هفت اخطار رادیویی و واکنش ندادن، به هدف شلیک کرده است. در حقیقت دولت آمریکا معتقد است از آن‌جایی که فرودگاه بندرعباس هم برای پروازهای جنگی و هم برای پروازهای مسافربری استفاده می‌شده، وینسنس هدف را به‌عنوان هواپیمای جنگی تشخیص داده و برای دفاع به آن شلیک کرده است. نماینده دولت امریکا در جلسه‌ فوق‌العاده شورای ایکائو که در سازمان بین‌المللی هواپیمایی تشکیل شده بود، منطقه خلیج فارس را ناامن خواند و ادعا کرد کشتی‌های مختلفی مانند کشتی لیبریایی و پاکستانی نیز مورد حمله قرار گرفته‌اند. همچنین آن‌ها ادعا کردند در همان روز یک فروند F14 از فرودگاه بندرعباس به پرواز درآمده و قصد حمله به کشتی امریکایی را داشت. بنابراین فرمانده برای دفاع از خود این حمله را ترتیب داده بود. در گزارش نهایی که از سوی هیئت حقیقت‌یاب منتشر شد، پنتاگون علت وقوع این حادثه را فشار روانی و شرایط جنگی که برقرار بود اعلام کرد و البته اعلام شد ایرباس در خطوط هوایی تجاری بین‌المللی در حال پرواز و از لحظه شروع پرواز در حال افزایش ارتفاع حرکت خود بوده است. علاوه‌براین، در این گزارش دولت امریکا بخشی از مسئولیت فاجعه را متوجه دولت ایران می‌دانست و اذعان داشت ایران نباید اجازه ورود هواپیمای غیر نظامی به منطقه جنگی را می‌داد. در نهایت دولت و مقامات امریکایی از پیش آمدن این فاجعه ابراز تاسف کردند، اما هیچ‌گاه نه‌تنها مسئولیت این حادثه را بر عهده نگرفتند، که به‌‌طور رسمی عذرخواهی هم نکردند. البته رونالد ریگان همین ابراز تاسف رسانه‌ای را به معنای عذرخواهی می‌دانست. در سال 1996 میلادی نیز دولت امریکا در دیوان بین‌المللی دادگستری حاضر به پرداخت غرامت 61.8 میلیون دلاری به خانواده قربانیان پرواز شماره 655 ایران ایر شد. کارنامه سیاه حقوق بشر آمریکایی اما کارنامه سیاه حقوق بشر آمریکایی تنها به همین مورد محدود نمی‌شود و جنایات آنان که داعیه حقوق بشری دارند، متوجه بسیاری از مردم جهان شده است. مردم عراق، سوریه، افغانستان، یمن و حتی رنگین‌پوستان آمریکایی تنها بخشی از قربانیان جنایات مخوف این دولت هستند. جنایات غیر انسانی علیه رنگین پوستان در آمریکا در کارنامه حقوق بشر آمریکایی خشونت بی‌حد و مرز پلیس آمریکا خصوصا بعد جنایت و قتل بدون علت جورج فلوید در 25 ماه مه 2020 توسط پلیسی به نام درک شووین که در شهر مینیاپولیس مینه سوتا اتفاق افتاد، اعتراضات وسیع و گسترده‌ای را در امریکا و در سطح جهان به همراه داشت و باعث شد جنایات بی‌حساب آمریکا علیه رنگین‌پوستان بیش از پیش مورد توجه جهانیان قرار بگیرد. پس از این اتفاقات، گروهی از کارشناسان حقوق بشری بسیار مشهور و کارکشته تصمیم گرفتند در ارتباط با خشونت پلیس آمریکا کارگروهی تشکیل داده و ابعاد این جنایات سیستماتیک و ضرب و جرج رنگین‌پوستان آمریکایی را بررسی کنند. این کارگروه امید داشتند پس از ارائه نتیجه به دادگاه‌های بین‌المللی آمریکا به علت جنایاتش تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد. این کمیسیون متشکل از 12 کارشناس خبره حقوق بشری از 11 کشور مختلف بود که توانست گزارشی بسیار جنجالی و تکان‌دهنده در 188 صفحه منتشر کند و آمریکا را مسئول جنایاتی معرفی کند که تمامی قوانین حقوق بشری را زیر پا گذاشته و اقداماتی در سطح جنایت علیه بشریت مرتکب شده است. در این گزارش کارشناسان به کلیه اقدامات پلیس آمریکا در زمینه قتل، شکنجه، محرومیت شدید از آزادی، آزار و اذیت اشاره کرده و آن را حمله و جناست سیستماتیک علیه جامعه سیاه‌پوستان آمریکا دانسته‌اند. گزارش نهایی این کمیسیون تاثیر انسانی و قانونی نظام آمریکا علیه آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار را به‌طور واضح بیان می‌کند و می‌گوید در ایالات متحده آمریکا، نظام قانونی این کشور در دادگاه‌ها و ادارات نظامی دو سیستم قانونی را علیه مجرمان و متهمان اجرا می‌کند که این دو سیستم برای سفیدپوستان و رنگین‌پوستان کاملا متفاوت است. در حقیقت داعیه‌داران حقوق بشر علیه متهمان و مجرمان آفریقایی‌تبار سیستم قانونی ضد حقوق بشری را به اجرا در می‌آورد. انتشار این گزارش و نشان دادن ابعاد جنایات گسترده پلیس آمریکا علیه رنگین‌پوستان با اقداماتی قبیل متوقف کردن خودرو حامل سرنشینان سیاه‌پوست، تفتیش بدون علت، آزار و اذیت صرفا به‌دلیل رنگ پوست و دیگر اقداماتی نظیر این، توانست توجه جهان را به خود جلب کرده و صحه بر جنایتکار بودن پلیس آمریکا در برابر سیاه‌پوستان بگذارد. جنایات در آسیا تحریم‌‌های بی‌رحمانه علیه ایران اجرای تحریم‌های بی‌رحمانه علیه ایران یکی دیگر از هزاران اقدام جنایتکارانه آمریکا علیه مردم سایر کشورها است. این گزاره شامل مجموعه اقداماتی است که از سوی قدرت‌های بزرگ جهان جهت مجازات کردن ایران و وادار کردن حکومت آن برای انجام یا عدم انجام کاری اجرا می‌شود. بخش بزرگ و اصلی این تحریم‌های ظالمانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 و اشغال سفارت امریکا در تهران تعیین شد و پس از آن به‌دلیل برنامه‌ها و فعالیت‌های هسته‌ای ایران از سال 1385 شدت گرفت. تحریم‌هایی مانند تحریم‌های چند جانبه شورای امنیت سازمان ملل متحد، تحریم‌های اتحادیه اروپا، تحریم‌های یک جانبه که از سوی کشوری مانند آمریکا اعمال شده و یا تحریم‌های رسمی کنگره آمریکا که مستقیما بر ذخایر ارزی ایران اثرگذار بودند در زمره این اقدام قرار می‌گیرند. در راستای این تحریم‌ها، وزیر خارجه آمریکا، پمپئو، اعلام کرد از زمان خارج شدن از برجام و به دلیل کارزار فشار حداکثری مجموعه چیزی بیش از 96 درصد ذخایر ارزی ایران با مشکل مواجه شده و از بین رفته است. صندوق بین‌المللی پول نیز این ادعا را تایید می‌کند. به‌طورکلی می‌توان تحریم‌ها علیه ایران از منظر تحریم‌کنندگان را به 4 دسته کلی تقسیم کرد: تحریم‌هایی که توسط کنگره ایالات متحده آمریکا وضع شده و تنها همین کنگره می‌تواند آن‌ها را لغو کند. تحریم‌هایی که ابتدا قوه مجریه آن را وضع می‌کند و سپس کنگره می‌تواند آن‌ها را به شکل قانون دربیاورد و در صورت نیاز لغوشان کند. تحریم‌هایی که توسط قوه مجریه وضع شده و تنها رئیس جمهوری می‌تواند آن‌ها را لغو کند. تحریمی که کنگره ایالات متحده تحت عنوان قانون تحریم ایران وضع کرده و اجرای آن در سال 2016 به مدت 10 سال تمدید شده است.طبق قانون آمریکا رئیس جمهور وقت عموما اختیار تعلیق برخی از تحریم‌هایی که توسط کنگره آمریکا وضع شده است را دارد، اما نمی‌تواند به‌طور کامل آن‌ها را لغو کند. همچنین رئیس جمهور قادر است گزارشی به کمیته کنگره ارائه و در آن ادعا کند پیش‌شرط‌های کنگره و کمیته تحریم برای لغو کامل تحریم‌ها برآورده شده و می‌توان نسبت به لغو آن‌ها اقداماتی انجام داد. علاوه‌براین، رئیس جمهور می‌تواند از حق وتو خود نیز در رابطه با اعمال یا عدم اعمال تحریم‌ها استفاده کند. اما در عرف سیاسی فرهنگ آمریکا این اقدام‌ها که شامل دور زدن قوانین کنگره می‌شوند، ترفند پسندیده‌ای نیست و از رئیس جمهور چهره خوبی بر جا نمی‌گذارد. دو دهه اشغال افغانستان و عراق در کارنامه حقوق بشر آمریکایی 11 سپتامبر 2001 تاریخی مهم در سرنوشت سیاسی و فرهنگی خاورمیانه محسوب می‌شود. در این برگ از دفتر تاریخ حادثه‌ای رقم خورد که به موجب آن مردمان عراق و افغانستان سال‌ها قربانی جنایاتی عظیم و بی‌حد و مرز از سوی امریکا شدند. اما در 11 سپتامبر 2001 چه اتفاقی رخ داد؟ در این روز برج‌های دوقلوی تجارت جهانی با برخورد هواپیما مسافربری که ربوده‌ شده بود، منفجر شد و فرو ریخت. با وجود این‌ که این برج‌ها در طی سالیان بعد مجددا بازسازی شدند، آمریکا عراق و افغانستان را مسببان این فاجعه می‌دانست و به این دو کشور حمله کرد. حمله‌ای که باعث شد در طی این سال‌ها این دو کشور هیچ‌گاه روی خوشی و ثبات را نبینند. دولت امریکا چند هفته پس از این حادثه به کمک ناتو حمله‌های خود را با هدف سرنگونی امارت افغانستان آغاز کرد. در طی این سال‌ها طالبان با القاعده می‌جنگید و همین مانیفست مبارزه با القاعده، بهانه‌ای خوب برای اجرای عملیات‌های نظامی توسط آمریکا در این سرزمین بود. عراق هم از حمله‌های آمریکا در امان نماند. دیری نپایید که نیروهای آمریکایی در مارس سال 2003 به عراق با توجیه کشف سلاح‌های کشتار جمعی و تضعیف عاملان حادثه 11 سپتامبر حمله کردند. این در حالی بود که هیئت بازرسی آژانس بین‌اللملی انرژی اتمی تایید کرده بود که عراق خالی از هر گونه سلاح اتمی و خطرناکی است. با این حال آمریکا با همکاری نیروهای انگلیسی، استرالیایی و لهستانی به عراق حمله کرد و در نهم آوریل همان سال توانست دولت بغداد را به ورطه سقوط بکشاند. آمریکا تا سال 2011 در عراق حضور داشت و تلفات بسیار زیادی به این کشور وارد کرد. طبق آمار، تلفاتی که آمریکا به افراد و مکان‌های غیر نظامی این دو کشور وارد کرد، در تاریخ ده‌ها سال جنگ‌های ارتش آمریکا بی‌سابقه بود. آمار رسمی نشان می‌دهد تلفات انسانی در جنگ با عراق به بیش از 109 هزار کشته می‌رسد و این در حالی است که حدود 50 هزار کشته عراقی بدون گواهی هستند. طبق گزارشی که در سال 2017 منتشر شد، آمار قربانیان جنگ آمریکا و عراق به عدد 180 هزار هم رسیده است. جالب است بدانید در آمار اخیر کسانی که غیر مستقیم به واسطه جنگی که در جریان بود، جان خود را از دست داده‌اند، به حساب نیامده‌اند. در واقع اگر در این گزارش آمار کسانی که بر اثر خشونت و ناامنی جنگ کشته شده‌اند لحاظ می‌شد، این عدد می‌توانست چندین برابر باشد. خصوصا که عراق با وجود این‌ که بیش از 10 سال از خروج نیروهایی آمریکایی می‌گذرد، هنوز در حال بازسازی خود بوده و رنج جنگ را به دوش می‌کشد. حضور 20 ساله آمریکا در افغانستان و اشغال این کشور نیز برای مردمان افغانستان گران تمام شد. آمریکا در 20 سال افغانستان را ویران کرد و بدون ایجاد هیچ دولت، ارتش و نیروی نظامی آن را ترک کرد. سوریه در همین سال‌ها بود که داعش با توطئه غرب، به ویژه آمریکا، در عراق و سوریه قد علم کردند و مناطق بسیار مهمی از این دو کشور را به اشغال خود درآوردند. تعداد افراد بی‌گناه و غیر نظامی که قربانی حضور داعش در این کشورها شدند، بیش از 67 هزار نفر است. تنها در سال (از 2014 تا 2017 که اوج حضور و جنگ‌های داعش بود) حدود 30 هزار غیر نظامی کشته شدند. آمریکا به بهانه مبارزه با داعش که نیروی دست‌نشانده خودش بود، سوریه را ویران کرد، ثروت ملی آن را به تاراج برد، گندمی که سهم مردم بود را از چنگشان درآورد و بر نفت و درآمدهای حاصل از آن چیره شد. خساراتی که آمریکا در تمام این سال‌ها به سوریه وارد کرده غیر قابل شمارش است و آثار شوم حقوق بشر آمریکایی تا قرن‌ها باقی خواهد ماند. ائتلاف عربی امریکایی و تجاوز به یمن تهاجم نظامی عربستان سعودی به یمن از 26 مارس سال 2015 طی عملیاتی موسوم به طوفان قاطعیت آغاز شد و در حال حاضر 8 سال است که ادامه پیدا کرده است. یکی از علل اصلی ادامه‌دار بودن این جنگ، دخالت مستقیم آمریکا با فروش تسلیحات به عربستان بود. این دولت از فروش تسلیحاتی توانست سود کلامی به دست آورد و یقینا با چنین سودی به‌هیچ عنوان حاضر نبود از منطقه خارج شود. علاوه بر این، امریکا توانست ذخایر نفتی یمن را با واسطه عربستان به تاراج ببرد و به‌طور کلی می‌توان گفت جنگ عربستان و یمن برای دولت آمریکا به همان اندازه سراسر سود بود که برای مردم یمن سال‌ها بدبختی به همراه داشت. کلام پایانی دولت آمریکا که همیشه داعیه حقوق بشر داشته همواره سنگین‌ترین جنایات را علیه بشریت مرتکب شده است. انفجار پرواز شماره 655 ایران ایر، جنایت علیه رنگین‌پوستان، جنگ در یمن، سوریه و عراق تنها بخشی از این جنایات است. این یعنی چیزی که آمریکا به‌عنوان حقوق بشر می‌شناسد، حقوق بشر آمریکایی است و عملا چیزی عاید مردم و بشریت نمی‌شود. منابع https://fa.m.wikipedia.org/wiki/تحریم‌ها_علیه_ایران https://fa.m.wikipedia.org/wiki/حملات_11_سپتامبر https://fa.m.wikipedia.org/wiki/جنگ_عراق https://www.bbc.com/persian/world-64976031 https://tolonews.com/fa/afghanistan/نگاهی-به-ماموریت-نظامی-امریکا-در-افغانستان-در-شانزده-سال-اخیر https://fa.m.wikipedia.org/wiki/مداخله_نظامی_علیه_داعش https://fa.m.wikipedia.org/wiki/مداخله_نظامی_در_یمن_به_رهبری_عربستان
حزب جمهوری اسلامی از تشکیل تا انحلال
حزب جمهوری اسلامی از تشکیل تا انحلال
در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تنی چند از روحانیون دغدغه‌مند، ایده تشکیل حزبی فعال و اسلامی را در سر می‌پروراندند و گمان می‌کردند اگر این اتفاق در سال‌های پیشین می‌افتاد، کشور می‌توانست زودتر سر پا شده و با مشکلات مختلف درگیر نشود. به هر روی پس از پیروزی انقلاب این آرزوی چند ساله با تاسیس حزب جمهوری اسلامی ایران محقق شد و این حزب توانست چند سالی به فعالیت‌های تشکیلاتی خود بپردازد. اما هدف از تاسیس این حزب چه بود و چرا با تمام شوری که میان جوانان به وجود آورده بود، به ورطه تعطیلی کشانده شد؟ در ادامه این مطلب با ما همراه باشید تا پاسخ تمام سوالات خود را در این باره بگیرید. لزوم تشکیل حزب جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن، چند تن از روحانیون تاثیرگذار در روند انقلاب ایده تاسیس حزبی مذهبی و سیاسی موثر و قدرتمند را در ذهن می‌پروراندند. دیری نپایید که این ایده با مشورت و سبک‌سنگین‌ کردن‌های دو ساله، درست هفت روز پس از پیروزی انقلاب عملی شد و حزب جمهوری اسلامی شکل گرفت. درباره لزوم تاسیس این حزب حرف‌های بسیار زیادی می‌توان زد. برای مثال شهید بهشتی به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین روحانیون حاضر در این جمع در صحبت‌های بعدی خود بارها تاکید کرده بود که از مدت‌ها در فکر تاسیس یک جمعیت سیاسی و اسلامی خصوصا در دوران پس از کودتای 28 مرداد بود. در واقع، نبود چنین حزبی در میان تشکیلات سیاسی و اجتماعی مردمی حس می‌شد. شهید بهشتی درباره این موضوع می‌گوید: «در همان سال‌ها بود که من به فکر یک تشکیلات فعال جهت شناخت هر چه بهتر ایدئولوژی اسلام در قالب یک مکتب تمام عیار و بی‌نقص افتادم. در تابستان سال 56 با عده‌ای از دوستان در رابطه با ایجاد یک هسته‌ و جمع روحانی که بر اساس مبارز بودن، تاکید داشتن بر روی ایمان و تقوا، خلاق در طرح اندیشه‌های اسلامی، مبرا از هر نوع گرایش غیر دینی افتادیم. و البته تاکید داشتیم که این هسته روحانی مبارز حتما بتواند یک شاخه‌ سیاسی و مردمی به وجود آورد که در راستای آن تشکیلاتی سیاسی و قدرتمندی شکل بگیرد. در نهایت در اوایل سال 58 پایه‌‌های این حزب بنا شد و با تاکید حضرت امام خمینی یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تاسیس حزب را به شکل عمومی اعلام کردیم. و از آن‌ جا که ما به فکر جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی بودم، نام حزب جمهوری اسلامی را بر آن گذاشتیم.» به گفته‌ ایشان، کارگروه تشکیل این حزب با افراد و روحانی و غیر روحانی موثر در روند انقلاب در ارتباط با تشکیل آن حزب صحبت شد و در آخر با حضور 5 نفر از روحانیون برجسته‌ مانند دکتر بهشتی، دکتر محمد جواد باهنر، موسوی اردبیلی، سید علی خامنه‌ای و اکبر هاشمی رفسنجانی، تأسیس حزب جمهوری اسلامی را اعلام کردند و بعدها نیز افراد دیگری شورای مرکزی اولیه حزب جمهوری اسلامی ایران را تشکیل دادند. در این بین آیت‌ الله هاشمی رفسنجانی هم در رابطه با لزوم تشکیل حزب جمهوری اسلامی گفته است: «در آن شرایط حساس پس از پیروزی انقلاب، اولین چیزی که به ذهن همه‌ ما رسید، خلأ یک تشکیلات منظم سیاسی و اسلامی بود. همه‌ دوستان ما در آن شرایط احساس کرده بودند که اگر پیش از این هم تشکیلات درستی می‌داشتیم، در بحران‌های گوناگون یقینا دچار این گونه آشفتگی‌ها نمی‌شدیم. قبل از این نیز بحث تشکیل این حزب شده بود و در راستای فراهم کردن مقدماتش تلاش‌هایی هم کرده بودیم؛ اما این روند در ابتدا با مخالفت امام رو به ‌رو شده بود. در حقیقت در آن روزها امام در عراق بودند و آقای طاهری خرم‌آبادی سفری به عراق جهت نظرخواهی از ایشان داشتند و پاسخ ایشان منفی بود. چرا که حضرت امام از اول نسبت به تشکیل حزب‌های مختلف نوعی بدبینی خاص داشتند و ایجاد آن را را موجب تفرقه‌اندازی می‌دانستند. من شخصا نزد امام رفتم و موضوع را به طور کامل مطرح کردم که همه ما روحانیون به این نتیجه رسیده‌ایم که نقص اساسی ما در طی این سال‌ها نداشتن حزب و تشکیلات منظم بوده است. بعد از این دیدار حضرت امام گفتند «بروید تشکیل بدهید». در همان روزهای اول پس از پیروزی انقلاب، تشکیل رسمی حزب جمهوری اسلامی اعلام شد که محل اصلی ثبت‌نام آن کانون توحید بود. و البته  در دیگر مساجد و مراکز دینی هم امکانی برای ثبت‌نام داوطلبان علاقه‌مند انجام شد.» تاسیس حزب جمهوری اسلامی ایران همان‌طور که گفتیم در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57، درست پس از بازگشت‌ و آزادی تمام فعالان سیاسی و مذهبی از بند زندان و تبعید، لزوم ایجاد یک تشکیلات سیاسی - اسلامی منسجم و منظم در قالب یک حزب رسمی احساس می‌شد و این در حالی بود که از مدت‌ها پیش از پیروزی انقلاب برای انجام چنین کاری هم‌فکری‌ها و همکاری‌هایی هم شده بود. در نهایت در همان پاییز و زمستان 57، روحانیون که این اندیشه را در سر می‌پروراندند و با حضرت امام خمینی هم در ارتباط بودند، هم‌زمان با بازگشت حضرت امام از پاریس به تهران در همان فاصله 12 تا 22 بهمن ماه 57، نتیجه این هم‌فکری را در قالب مرام‌نامه و اساس‌نامه‌ای حزبی موسوم به حزب جمهوری اسلامی ایران اظهار کرده و پس از جلب نظر موافق نهایی امام، خبر رسمی تاسیس این حزب را به فاصله چند روز پس از سرنگونی حکومت پهلوی اعلام کردند.   موسسان حزب جمهوری اسلامی در نهایت، حزب جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب در تاریخ 29 اسفند 57 به شکل رسمی تاسیس شد. بنیان‌گذاران هسته اولیه اولیه آن افراد و روحانیونی تاثیرگذار مانند آیت الله محمد حسینی بهشتی، آیت الله سید علی خامنه‌ای، آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت الله محمد جواد باهنر و حجت الاسلام و المسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی بودند. این پنج نفر به همراه میر حسین موسوی، حسن آیت، مهدی کروبی، عبدالله جاسبی، اسدالله بادامچیان، حبیب الله عسگراولادی، مهدی عراقی، سید محمود کاشانی (فرزند آیت الله ابوالقاسم کاشانی) و علی درخشان اعضای شورای مرکزی این حزب را تشکیل دادند.   اساسنامه و ساختار حزب جمهوری اسلامی اساسنامه این حزب مشتمل بر 44 ماده اصلی و پنج تبصره بود که در نخستین کنگره حزب جمهوری اسلامی به تصویب اعضای حاضر رسید. ارکان ساختاری حزب جمهوری اسلامی ایران نیز شامل عضو، حوزه، واحد آمادگی، شورای بخش، شورای شهرستان، شورای استان، هیات اجرایی، شورای مرکزی، شورای داوری، شورای ایدئولوژی، شورای افتا و کنگره که عالی‌ترین مرجع حزب محسوب می‌شود، بودند. مسئولیت شورای ایدئولوژی و افتا، نظارت بر خط مشی، بررسی و تصمیم‌گیری درباره مصوبات شورای مرکزی حزب بود. شورای مرکزی نیز حزب وظیفه برنامه‌ریزی برنامه‌ها و ایده‌های حزب را بر عهده داشت. در نهایت هم کنگره حزب به‌عنوان برترین مقام این حزب وظیفه تصویب و ایجاد هر گونه تغییر در اساس‌نامه و مرام‌نامه، انتخاب اعضای شورای مرکزی و داوری و ارزیابی عملکرد حزب و اعضای را بر عهده داشت. اهداف تشکیل حزب بنیان‌گذاران حزب جمهوری اسلامی ایران بار‌ها هدف اصلی خود را از تاسیس این تشکیلات اعلام کردند و تاکید داشتند هیچ‌ گاه هدف‌شان ورود همه‌جانبه به میدان جنگ قدرت و بیرون کردن رقبای سیاسی از صحنه نبوده است. در حقیقت اهداف اصلی تشکیلاتی این حزب را در چند مورد می‌توان خلاصه کرد: انتقال تفکرات صحیح دینی و اسلامی به جامعه طرح تحلیل‌های درست سیاسی و تزریق آن به اعماق جامعه تبیین ماهیت انقلاب اسلامی و تشریح چگونگی ایجاد یک نظام اسلامی کاربردی و تاثیرگذار نهادینه کردن شور مبارزه در بطن مردم جامعه و حفظ وحدت پیشین میان آنان آموزش دادن مفاهیمی مانند اسلام، مبارزه، آرمان و انقلاب به جوانان جامعه تشویق جوانان به داشتن انضباط حزبی و آماده کردن آن‌ها برای حضور در عرصه‌های مختلف اجرایی و مدیریتی کشور انفجار دفتر حزب در ساعت 20:30 روز هفتم تیر ماه سال 60 ایران در شوک خبری بسیار بزرگی فرو رفت. خبر انفجاری مهیب در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران که منجر به کشته شدن 74 تن از اعضای این حزب شد. در این تاریخ اعضای حزب در سالن اجتماعات دفتر مرکزی که در سرچشمه تهران واقع شده بود، جلسه‌ای پیرامون بررسی روند دور آینده انتخابات ریاست جمهوری و تورم برگزار کرده بودند. دکتر بهشتی پس از تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید و اعلام برنامه جلسه، سخنرانی خود را با «ما نباید اجازه دهیم بار دیگر استعمارگران برای ما مهره‌سازی کنند و سرنوشت مردم‌مان را به بازی گیرند. باید تلاش کنیم کسانی که متعهد به این مکتب هستند و سرنوشت مردم ما را به بازی نمی‌گیرند، انتخاب شوند.» و در همین لحظه انفجاری بزرگ سالن اجتماعات را با خاک یکسان کرد. یکی از افرادی که توانست از این انفجار جان سالم به در ببرد، مرتضی محمدخان بود که این واقعه جان‌سوز را این چنین شرح می‌کند: دکتر بهشتی نیز پشت همین میز نشسته بودند و مدت زمان زیادی از شروع جلسه نگذشته بود که بمب عمل کرده و دفتر حزب را منفجر کرد. در ردیف جلویی من محمد منتظری و در اطراف من قندی و یاغانی حاضر بودند. در پشت سر من نیز سرافراز نشسته بود. زمانی که بمب منفجر شد، ما یک زردی را مشاهده کردیم و من شخصا دیوار را دیدم که رنگ زرد به خود گرفت و انفجار... . در آن شرایط ملتهب همه در حال قرآن خواندن بودند و ناله‌هایی هم شنیده می‌شد، اما بیشتر همان صدای قرآن خواندن و شهادتین بود که می‌آمد. چند دقیقه بعد صداها به تدریج کمتر شد و بعد هم انگار یک جرثقیل آوردند که از بالا این طاق یک‌تکه را بردارد. جرثقیل در نهایت نتواست سقف افتاده‌شده را بلند کرد و زنجیرش پاره شد و طاق مجددا روی آوار افتاد. بسیاری از افراد لا به لای صندلی‌ها قرار گرفته بودند. برای مثال نماینده لنگرود که تا این زمان در حال قرائت قرآن بود، احتمالا با افتادن مجدد طاق شهید شد. از بعضی از دوستان دیگر هم صدا می‌آمد و بعدا متوجه شدم که در آن موقعیت سر من تقریبا روی سینه آقای باغانی بود و این بنده خدا هم داشت به لقاءالله می‌پیوست. صداها را هزاران نفری که روی پشت بام بودند می‌شنیدند، اما کاری از دستشان برنمی‌آمد. انگار در فضای روی طاق گرد و خاک ایجاد شده بود و آن‌ها می‌خواستند با پاشیدن آب گرد و خاک را بنشانند، غافل از این‌ که این باعث مسدود شدن تمام منافذی شده بود که برای تنفس ما در زیر آوار وجود داشت. بعد از گذشت حدود 4 ساعت از فاجعه حس می‌کردم مقداری راه تنفسم باز شده است. دست چپم را از زیر خاک بیرون بردم و مرا پیدا کردند. سعید شاهسوندی که عضو سابق کمیته مرکزی سازمان مجاهدین بود، اذعان داشت این انفجار توسط سازمان مجاهدین خلق اجرا شده است. اما ابوالحسن بنی‌صدر انفجار دفتر حزب را کار مجاهدین نمی‌دانست و معتقد بود این انفجار توسط سپاه پاسداران طراحی و اجرا شده است. اما به راستی پروژه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی را چه کسی اجرا کرد؟ بعدها مشخص شد عامل انفجار دفتر حزب، محمدرضا کلاهی، دانشجوی برق دانشگاه علم و صنعت بوده است که پس از پیروزی انقلاب توانسته بود به سازمان مجاهدین خلق بپیوندد و البته با حفظ این سمت به شکل نفوذی ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی واقع در خیابان پاستور شد و بعد با هدایت و حمایت سازمان مجاهدین، موفق شد به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کند. او در حزب ترفیع رتبه پیدا کرد و مسئول دعوت‌ها و هماهنگی‌ها برای کنفرانس، جلسات و میزگردها شد. علاوه‌براین، اون وظیفه حفاظت حزب را نیز عهده‌دار شد. و به همین دلیل به‌راحتی توانست نقشه شوم خود را اجرا کند. او بمب را با کیف دستی‌اش به داخل جلسه حزب برد و دقایقی پیش از انفجار از ساختمان خارج شد. پس از انفجار هم توانست مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان مخفی شده و در نهایت از مرزهای غربی کشور به سمت عراق بگریزد. او در همان عراق با یکی دیگر از اعضای سازمان ازدواج کرد اما در سال 70 نامش در فهرست اعضای مسئله‌دار سازمان مجاهدین خلق گرفت. در سال 72 از عضویت سازمان خارج شد شد و یک سال بعد به آلمان رفت.  محمدرضا کلاهی با وجود این‌ که دیگر عضو سازمان به حساب نمی‌آید، به‌دلیل سابقه‌اش نتوانست هیچ‌گاه زندگی عادی به دور از مخفی‌کاری داشته‌باشد و نهایتا هم در سال 94 در یک عملیات تروریستی در هلند کشته شد. تعطیلی حزب پس از حادثه‌ای که در روز هفتم تیر ماه سال 60 اتفاق افتاد، روند فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی ایران کم کم با مشکل مواجه شد و در حقیقت به دلایل مختلفی این جمع سیاسی و اسلامی به ورطه تعطیلی کشیده شد. سه عامل اصلی و کلی را می‌توان در انحلال حزب جمهوری اسلامی اثرگذار دانست. عملکرد حزب جمهوری اسلامی پاسخی بود در برابر عملکرد گروه‌های رقیب و معارض مانند ملی‌گرایان و لیبرال‌ها. در حقیقت هدف اصلی تاسیس این حزب همان‌طور که پیش‌تر هم اشاره کردیم، حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و انتقال منش آرمان‌خواهی و مبارزه‌طلبی به بطن جامعه و در نهایت مقابله با فعالیت‌ها و تفکرات ضد انقلاب بود. البته واضح است که حزب جمهوری اسلامی در سال‌های فعالیت خود توانست دستاوردهای بسیار خوبی در زمینه پیشبرد و تربیت نیروهای اصیل و مکتبی از خود نشان دهد و آثار آن را می‌توان در انتخابات مجلس اول شورای اسلامی و دیگر موقعیت‌های حساس سیاسی و اجتماعی آن سال‌ها مشاهده کرد. علاوه بر این، وجود و فعالیت این گروه‌های معارض تا اواخر سال 60 باعث شده بود اگر اختلاف داخلی هم میان اعضای حزب وجود داشته‌باشد، فرصت ظهور پیدا نکند. این در حالی بود که پس از حذف این گروه‌ها صحنه سیاسی و رسمی کشور، ماهیت اصلی حزب جمهوری اسلامی که مقابله با آن‌ها بود از میان رفت و پس از آغاز جنگ تحمیلی، رقابت‌های سیاسی همیشگی کم‌رنگ شده و جای خود را به یک وحدت همگانی برای حفظ کشور و جلوگیری از ورود بیگانه به سرزمین مادری دارد. مورد مهم دیگر، کثرت اشتغالات و فعالیت‌های رهبران حزب بود که باعث شده بود آن‌ها از بررسی مسائل اساسی حزب و رسیدگی به آن‌ها به شکل اصولی و کامل باز بمانند. این مسئله در نهایت موجب شد حزب جمهوری اسلامی از درون خود با یک بن‌بست بزرگ مواجه شود و نتواند آن‌طور که باید ایده‌های اجرایی خود را به منصه ظهور برساند. یقینا پیش‌برد اهداف حزبی نیاز به خلاقیت و طرح ایده‌های کاربردی داشت و اعضای حزب با آن همه مشغله کاری دیگر فرصت رسیدگی به امور تشکیلاتی را پیدا نمی‌کردند و در چنین وضعیتی فعالیت‌های حزب به سوی کرختی و سستی می‌رفت. در این میان بسیاری از اعضای تاثیرگذار حزب جمهوری اسلامی توسط گروهک‌های معاند تروریستی حذف شده بودند و عده‌ای دیگر هم درگیر فعالیت‌های سیاسی و اجرایی خصوصا در ارتباط با جنگ تحمیلی بودند و عملا کارهای حزب روی زمین مانده بود.  مسئله آخر هم این بود که نحوه مدیریت و درایت دکتر بهشتی و محبوبیت ایشان باعث شده بود تنش‌های داخلی میان اعضای حزب به حداقل ممکن برسد. در حقیقت دکتر بهشتی با دانایی، توانایی و مقبولیت خود میان سایر اعضا نوعی وحدت و یکپارچگی برقرار کرده و توانسته بود در بسیاری از صحنه‌ها و عرصه‌های سیاسی موثر باشد. واقعه هفتم تیر و شهادت ایشان شکاف بسیار عمیقی میان اعضای حزب به وجود آورد و زمینه‌ای برای شدت گرفتن و بروز اختلافات درونی کاملا فراهم شد. این مسئله توانست حزب جمهوری اسلامی را به مرز انحلال و از هم پاشیدگی برساند. در نهایت با توجه به علل گفته‌شده، بزرگان این مجموعه با دیدن عدم کارایی اجرایی حزب و بروز اختلافات درونی، نامه‌ای به حضرت امام خمینی نوشتند و از ایشان برای متوقف کردن فعالیت‌های حزب درخواست اجازه کردند. آیت الله خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی در این نامه یادآور شدند که با توجه به شرایط موجود، دیگر ضرورتی برای فعالیت این حزب وجود ندارد و جامعه بیشتر به وحدت نیازمند است. در چنین شرایطی ممکن است حزب‌گرایی به تفرقه بیانجامد و یکپارچگی ملی را با مشکل روبه‌رو کند. حضرت امام نیز در پاسخ به این نامه با نامه دیگری اعلام توقف فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی ایران را اعلام کردند و به این ترتیب حزب جمهوری اسلامی ایران در تاریخ یازدهم خرداد ماه سال 66 تمام فعالیت‌های خود را متوقف کرد. کلام آخر حزب جمهوری اسلامی ایران یکی از تشکیلاتی بود که توانست پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیروهای متدین و متعهد بسیار زیادی را جذب خود کرده و آرمان‌های انقلاب را در دل جوانان این کشور نهادینه کند. پس از عملیات تروریستی نیروهای سازمان مجاهدین خلق در هفتم تیر ماه سال 60، این تشکیلات سیاسی منسجم با مشکلات بسیار زیادی مواجه و در نهایت در بحبوحه جنگ تمام فعالیت‌های آن برای همیشه متوقف شد.    منابع https://fa.m.wikipedia.org/wiki/حزب_جمهوری_اسلامی https://donya-e-eqtesad.com/tags/حزب_جمهوری_اسلامی https://bookroom.ir/people/5910/اعضاء-موسس-حزب-جمهوری-اسلامی https://www.iichs.ir/fa/news/19972/هدف-تأسیس-حزب-جمهوری-اسلامی http://www.imam-khomeini.ir/fa/n22513/سرویس_های_اطلاع_رسانی/سیاست/چگونگی_تشکیل_و_انحلال_حزب_جمهوری_اسلامی https://irdc.ir/fa/news/959/چه-شد-که-امام-با-انحلال-حزب-جمهوری-اسلامی-موافقت-کرد-روایتی-از-مخالفت-آیت‌الله-منتظری-با-حزب-جمهوری 
تجربه را تجربه نکنیم | 6 کتاب پیشنهادی برای تاریخ ایران
تجربه را تجربه نکنیم | 6 کتاب پیشنهادی برای تاریخ ایران
مثل درختان تنومند باغ حمام فین کاشان که لحظه‌هایی میخ‌کوبت می‌کنند و با خودت می‌گویی آیا این درختان از این عمارت بی‌نظیر پیرتر نیستند؟ آیا این باغ نگارین و جان‌دار در این برهوت دور این درختان ساخته نشده‌است و بعد به ایران که نگاه می‌کنی با خودت می‌گویی این جان ایران شهر، این درخت پیر بوده‌است که ما دور آن عمارتی به نام ایران ساخته ایم. آن درخت پیر، تاریخ ایران است. ویکی پدیا می‌گوید: «ایران یا ایران بزرگ، منطقه‌ای اجتماعی- فرهنگی که محدوده بین آناتولی در غرب و رود سند و سیر دریا در شرق، قفقاز و استپ اوراسیا در شمال و خلیج فارس و خلیج عمان در جنوب، شکل گرفته است. مرکز این منطقه کشور امروزی ایران است که بخش عمده ای از فلات ایران را در بر می‌گیرد. ایران، خانه یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های بزرگ پیوسته جهان است که سکونت‌گاه‌های تاریخی و شهری آن به 4000 سال قبل از میلاد برمی‌گردد. گئورگ ویلهلم فردریش هگل ایرانیان را «نخستین مردمان تاریخی» می‌نامد." بزرگ‌مرد تاریخ‌نگاری ایران، بیهقی بزرگ در کتاب تاریخ بیهقی آورده است: "در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسان‌تر گرفته‌اند و شمّه‌ای‌ بیش یاد نکرده‌اند، اما من چون این کار پیش گرفتم، می‌خواهم که داد این تاریخ به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ چیز از احوال پوشیده نماند و اگر این کتاب دراز شود و خوانندگان را از خواندن ملالت افزاید، طمع دارم‌ به فضل‌ ایشان که مرا از مبرمان‌ نشمرند که هیچ چیز نیست که بخواندن نیرزد که آخر هیچ حکایت از نکته‌یی که بکار آید، خالی نباشد." پس قلم به دست که نه، دست به کی‌برد بردم و 6 کتاب از تاریخ‌نگاران این سرزمین را به شما معرفی می‌کنم، کسانی که از نسل بیهقی بزرگند و می‌خواهند به نغز نکته‌های میان حکایت‌های تاریخ کشورمان دلتان شاد و خردتان ورزیده شود.   1- تاریخ ایران باستان  کتاب تاریخ ایران باستان تالیف حسن پیرنیا (مشیر الدوله) شامل سه جلد مفصل در خصوص تاریخ ایران باستان از 2225 سال پیش از میلاد و از دورۀ سومری ها و اکّدی ها آغاز می شود و پایان روزگار اشکانیان، پایان اثر پیرنیا است. دو مساله در خصوص این کتاب مورد توجه خوانندگان قرار گرفته است:  اول، مراجعه به آثار بزرگان مورخ از کتاب‌های فرانسوی، انگلیسی، روسی و آلمانی که خود ترجمه‌ای از منابع یونانی و رومی محسوب می‌شوند و استفاده از منابع عربی و فارسی در سطح گسترده و دوم، دقت و توجه بسیار به زبان و تغییرات آن در این کتاب در نظر منتقدان ارزشمند جلوه کرده است.  از طرف دیگر پرداخت سطحی به دوره تاریخی ساسانیان در این کتاب گاهی متخصصان تاریخ را دل آزرده می‌کند. اما در مجموع این کتاب اگرچه سال‌ها از انتشار نسخه اول آن می‌گذرد، همچنان بهترین منبع جامع تاریخ ایران باستان به شمار می رود. 2- تاریخ ایران اسلامی  رسول جعفریان که اکنون استاد تاریخ دانشگاه تهران است، روحانی و تاری‌خدانی دانشمند و صاحب‌نظر در حوزه تاریخ است که بیش از ده‌ها جلد کتاب در زمینه تاریخ ایران نگاشته‌است. مجموعه چهار جلدی کتاب تاریخ ایران اسلامی که شامل تاریخ ایران از ظهور اسلام تا پایان دوران صفویه است در چهار جلد ارائه شده است. جلد اول: از پیدایش اسلام تا ایران اسلامی، جلد دوم: از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، جلد سوم: از یورش مغولان تا زوال ترکمانان، جلد چهارم: صفویه از ظهور تا زوال محمد پورنظر در فصل‌نامه زمانه شماره 20 در نقدی که بر این کتاب نوشته، آورده است: " کتاب ‹‹تاریخ ایران اسلامی›› مروری است نسبتا گذرا به دوره‌ای بس طولانی از تاریخ ایران اسلامی که معرفی بیش از یازده قرن تحولات عمده سیاسی، نظامی و تا حدودی فرهنگی- تمدنی و علمی - اجتماعی ایران را در بردارد. مخاطب این اثر به تصریح نویسنده و ناشر، نسل جوان ایرانی است و البته از این جهت کار جالب و موفقی به نظر می‌رسد که استقبال مخاطبان دلیل این ادعا می‌تواند باشد." شاید یکی از مهمترین نکات این کتاب نگارش ساده آن باشد که اگر چه به خوش‌خوان بودن آن کمک می‌کند اما گله منتقدان را نیز برانگیخته است. در جای دیگری پورمحمد آورده است: " از ویژگی‌های مثبت دیگر کتاب باید از حروف چینی، صفحه‌بندی و مهم‌تر از همه، کم بودن غلط‌های چاپی آن یاد کنیم که با عنایت به حجم مفصل این کتاب در قیاس با سایر آثاری که این سال‌ها منتشر شده، مطلوب به نظر می‌رسد. البته این امر به معنی بی‌غلط بودن تمام متن نمی‌باشد و غلط‌هایی در آن راه یافته است که امید می‌رود نسبت به اصلاح آن اقدام شود."   3- تاریخ تحولات سیاسی ایران  موسی نجفی و موسی فقیه حقانی در کتاب مفصل خود با نام "تاریخ تحولات سیاسی ایران: بررسی مولفه‌های دین - حاکمیت - مدنیت و تکوین دولت - ملت در گستره هویت ملی ایران" به سیر تاریخی کشورمان از پایان دوره صفویه تا انقلاب اسلامی پرداخته‌اند. این کتاب مفصل در 20 فصل و با تمرکز بر دوره پر فراز و نشیب اسلام در ایران نگاشته شده است. حسینی یادگاری در نقدی که در فصل‌نامه مطالعات ملی در سال 1382 بر این کتاب نوشته شده آورده‌است: "کتاب حاضر تشریح و توصیف ده رویداد تاریخی است که به قول مولفان، نقطه عطف تحولات تاریخ ایران است که در قالب بیست فصل تنظیم شده‌است." توجه داشته باشید نویسندگان کتاب معتقدند کتاب را با تمرکز بر مذهب شیعه در ایران نگاشته‌اند و دوره تاریخی قبل از صفویه بسیار مختصر و در حد سی صفحه در این کتاب آمده‌است. 4- ایران بین دو انقلاب یرواند آبراهامیان تاریخ‌نگار ایرانی-امریکایی و ایرانی ارمنی‌تبار، کتاب ایران بین دو انقلاب را در تحلیل رویدادهای اجتماعی سیاسی سده اخیر ایران (از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی سال 1357) در سه بخش به رشته تحلیل در آورده است. اینکه این کتاب به صورت تخصصی به بخش خاصی از تاریخ پرداخته است باعث دقت نظر بیشتر بر این برهه حیاتی از تاریخ ایران دارد. اما باید توجه خاص داشته باشیم که هر تاریخ‌نگار با احتمال زیادی خواسته یا ناخواسته دیدگاه‌های سیاسی خود را در نگارش کتابش دخالت خواهد داد. در خصوص این کتاب آبراهامیان، احمد رهدار در یادداشتی در فصلنامه آموزه 1383 شماره 4 آورده است: "نویسنده دارای گرایش‌های فکری چپ‌گرایانه است؛ به همین علت کوشیده تا اولویت تحقیق خود در ایران را به سیر ظهور و افول حزب توده در جایگاه یکی از احزاب چپ ایران اختصاص دهد." اگرچه این کتاب که در اصل به زبان انگلیسی و با نام اصلی Iran Between Two Revolutions  در انتشارات دانشگاه پرینستون در نیوجرسی آمریکا منتشرشده‌ است اما ترجمه این کتاب به زبان فارسی از طرف دو انتشارات نشر نی و نشر مرکز انجام شده است و در اختیار خوانندگان و پژوهشگران فارسی‌زبان قرار گرفته است. 5 و 6- خدا زاده | خود خدا دو کتاب مستقل با نام خدا زاده (محمدرضا پهلوی) و خود خدا (رضاخان پهلوی) کتاب‌هایی مستندنگارانه و با استناد بر مکتوبات نویسندگان غیر ایرانی پیش از انقلاب اسلامی درباره جزییات زندگی دو شاه پهلوی است که به کوشش سید محمدحسین راجی و محسن فوجی در نشر معارف به تازگی منتشر شده‌است. در مقدمه کتاب نویسندگان آورده اند: "درک صحیح از حوادث، اتفاقات و تحولات تاریخ بدون شک گامی مهم و اثر گذار در مسیر حرکت به سمت توسعه و پیشرفت است. جامعه‌ای می تواند در این مسیر موفق عمل نماید که گام اول را که همان نگاه به گذشته و عبرت گرفتن از آن است را به درستی فهم نموده و مسیری متفاوت با آنچه رفته است را جستجو نماید." امید است آشنایی با این پنج کتاب باعث شود بیتر و بیشتر این درخت کهن تاریخ ایران را بهتر بشناسیم و بهتر از آن نگهداری کنیم که جان این سرزمین است.   به قلم "زهره عواطفی حافظ "کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف ارسال رایگان: blog1 از پاتوق کتاب خریداری کنید. 
تاریخ را با لذت بخوانیم | 6 کتاب برای لذت بردن از تاریخ جهان
تاریخ را با لذت بخوانیم | 6 کتاب برای لذت بردن از تاریخ جهان
تنها چیزی که از تاریخ یادم مانده قطر زیاد کتاب و نمره گرفتن‌های شکنجه‌آور سال‌های آخر دبیرستان است. تعدادی پادشاه ظالم و خون‌خوار و سلسله‌های آمده و رفته در روزها و سال‌های خیلی شبیه به هم که همیشه در ذهنم با من قایم‌باشک بازی می‌کردند. نمی‌دانم دست برده‌اید به کتاب "جنگ و صلح" تولستوی یا نه، ولی من اولین ریسک بزرگم در نوجوانی دست گرفتن این کتاب پر از زیبایی بود. جلد اول یک ماهی طول کشید اما بدون توقف ادامه می‌دادم و هر روز بیشتر از دیروز مشتاق خواندن می‌شدم. اما همین که به جلد دوم و آن فصل‌های علمی تولستوی در بحث نگارش اصولی تاریخ روسیه در زمان رخدادهای کتاب رسیدم، همه چیز خسته‌کننده و بی‌مزه شد و دیگر میلی به ادامه خواندن کتاب نداشتم.  اصل لذت بخش نبودن کتاب‌های تاریخی برای من اتفاقی همیشگی شده بود تا تصمیم گرفتم لیستی از لذیذترین کتاب‌هایی که نویسندگان جهان درباره تاریخ نوشته‌اند پیدا کنم و آنها را بخوانم. اینجا و امروز این لیست پر از لحظه‌های شگفت‌انگیز تاریخ‌خوانی را برای شما آورده‌ام تا شما را در شادی تاریخ‌خوانی و لذت هم‌زمان شریک کنم. البته یادآور می‌شوم ترتیبی که این کتاب‌ها را اینجا آورده‌ام براساس امتیاز وبگاه گودریدز برای این 6 کتاب است. 6 کتاب برتر تاریخی جهان 1- نگاهی به تاریخ جهان (Glimpses of World History) جواهر نعل نهرو (Jawaharlal Nehru)  امتیاز: 4.31 با ترجمه محمود تفضلی درباره این کتاب آنچه در نگاه اول نظر خواننده را جلب می‌کند نام نویسنده است. اولین نخست وزیر هند پس از استقلال هند، این تاریخدان و مبارز علیه استعمار در سال‌های زندان برای دختر ده ساله‌اش مجموعه نامه‌هایی می‌نویسد و در آنها تاریخ جهان را از آغاز تا به زمان خودش به زبانی ساده و روان می‌آورد. مجموعه این نامه‌ها کتاب نگاهی به تاریخ جهان را بوجود می‌آورد.  در میان نقدهایی که برای این کتاب نوشته شده یکی برای من خیلی جذاب بود: "هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک کتاب غیر‌داستانی اینقدر برایم جذاب شود." به نظرم این مهمترین برگ برنده این نویسنده در کتاب نگاهی به تاریخ جهان است. او برای شیرین کردن تاریخ لحنی را انتخاب کرده که دختر نوجوانش از آن لذت ببرد و البته امروز همه دنیا می‌توانند لذت تاریخ خواندن را مدیون این ایده درخشان جواهر نعل نهرو باشند. نام انگلیسی کتاب اگر بخواهیم دقیق‌تر ترجمه کنیم "یک لمحه" یا همان "نگاه اجمالی" است. پس نباید از خواندن آن انتظار یک مجموعه کامل از ریزه‌کاری‌های تاریخ نگاری داشته باشید، بلکه با خواندن این کتاب یک نمای کلی از تاریخ جهان تا قرن بیستم به‌دست می‌آورید و البته در مورد هند، ایران و ترکیه و به طور کلی خاورمیانه کمی بیشتر خواهید خواند. 2- صلحی که همه‌ صلح‌ها را بر باد داد (A Peace to End All Peace: The Fall of the Ottoman Empire and The Creation of the Modern Middle East) دیوید فرامکین (David Fromkin)  امتیاز: 4.21 با ترجمه حسن افشار از هر چه که بگذریم باز هم آنچه در قرن بیستم بر جهان گذشت، انگار از همین کنار گوش‌مان و اتفاقات ریزی در عثمانی (محدوده ترکیه و یونان کنونی) شروع می‌شود. سقوط امپراتوری عثمانی و ایجاد خاورمیانه مدرن شرح مختصر آن چیزی است که در کتاب خواهید خواند. آنچه در جذاب شدن کتاب صلحی که همه‌ صلح‌ها را بر باد داد نقش اساسی دارد، داستان‌وار بودن اتفاقات و حضور نام‌هایی چون چرچیل، لوید جورج، وودرو ویلسون، کیچنر، لارنس عربستان، لنین، استالین و موسولینی به عنوان بازیگران این داستان پر آب چشم است و فرامکین توانسته با چیره‌دستی نشان دهد چطور عدم شناخت استعمارگران از فرهنگ کشورهای استعمار شده فاجعه به بار می‌آورد و البته اطلاعات نادقیق و برآوردهای اشتباه چطور جنگ جهانی اول را به پا کرد و چه جنایتی را در ابعاد جهانی رقم زد. در یک کلام نویسنده در کتاب صلحی که همه صلح ها را به باد داد، پیدایش خاورمیانه و به قولی مرزبندی امروزی آن را با جزییات برای خواننده توضیح می‌دهد و حالا که ما یک ایرانی هستیم به نظر من این کتاب از واجبات کتابخانه ماست.بیشتر بخوانید: تجربه را تجربه نکنیم | 6 کتاب پیشنهادی برای تاریخ ایران 3- توپ‌های ماه اوت (The Guns of August) خانم باربارا تاکمن (Barbara W. Tuchman)  امتیاز: 4.18 با ترجمه محمد قائد جنگ جهانی اول از هر زاویه که به آن نگاه کنیم اولین جرقه جهان مدرن است. پس اولین توپی که در این جنگ شلیک شده همان‌طور که تاکمن به آن پی برده‌است بهترین نام برای کتابی است که جزییاتی درباره این جنگ قرار است در آن بیاید. کتاب توپ‌های ماه اوت توانسته جایزه پولیتزر را از آن خودش کند و البته که با آن لحن داستانی و طنز تلخ نویسنده، جزو جذاب‌ترین تاریخ‌نگاری‌های، تاریخ جهان مدرن است. همیشه وقتی به جنگ جهانی اول فکر می‌کنم آن صحنه جالب از کتاب "در غرب خبری نیست"  جلوی چشمم تصویر می‌شود که گروهی از نوجوانان که به عشق قیصر و اهداف او در آن جنگ جان‌فرسا جان‌فشانی می‌کردند، در اولین مواجهه پرشکوهشان با قیصر وقتی مردی با اندامی انسانی و معمولی را در حال سان دیدن از مردان شجاع، جنگاور و جان برکف می‌بینند، ناگهان تمام آن الوهیت و قداست قیصری که به خاطرش همه این کشتارها و جنایت‌ها را تحمل کرده‌بودند، در نظرشان فرو ریخت و تازه فهمیدند که افکار یک انسان چطور می‌تواند جهانی را به آتش بکشد. آنچه با زبانی طنز آمیز توسط خانم باربارا تاکمن در کتاب توپ‌های ماه اوت هم تصویر شده‌است شبیه آن مواجهه است با کسانی که این جنگ را به پا کردند و در یک کلام جهانی را در آتش آن سوزاندند. 4- اسلحه، میکروب و فولاد: سرنوشت جوامع بشری (Guns, Germs, and Steel: The Fates of Human Societies) جارد میسون دایموند (Jared Diamond) امتیاز: 4.04 با ترجمه حسن مرتضوی کتاب بعدی باز هم یک نمای کلی تاریخ از دید یک محقق و دانشمند و مورخ است، جارد دایموند سی ساله به گینه نو رفت و تحقیقات خود را بر روی تنوع پرندگان در این منطقه آغاز کرد تا بتواند مهم‌ترین و پر جایزه‌ترین کتابش اسلحه، میکروب و فولاد را در 60 سالگی منتشر کند و برایش جایزه پولیتزر را بدست آورد. 13000 سال تاریخ بشری در این کتاب خلاصه شده تا بتواند یک شمای کلی از تاریخ بشریت را به ما نشان دهد. اینکه جارد دایموند یک محقق و دانشمند حوزه تاریخ محیط زیست است و در پنجاه سالگی به عنوان استاد جغرافیا در دانشگاه UCLA مشغول به کار شده‌است بسیار روی سمت و سوی این تاریخ نگاری اثر گذاشته است. کتاب چهار بخش دارد: از عَدَن تا کاخامارکا، ظهور و گسترش تولید مواد غذایی، از تولید غذا تا اسلحه، میکروب و فولاد، دور دنیا در پنج فصل. در کل، این کتاب بسیار محبوب که توانسته امتیاز 4.04 را از کتابخوان های گودریدز دریافت کند، می‌خواهد به ما نشان دهد اثر جغرافیا حتی از اثر نهادهای قوی و بزرگ هم موثرتر است و اینکه حتی همین نهاد‌های موفق خود در اثر وضعیت جغرافیایی مناسب ایجاد شده‌اند. 5- چنگیزخان و ساختن دنیای مدرن (Genghis Khan and the Making of the Modern World) جک ودرفورد (Jack Weatherford) امتیاز: 4.03 با ترجمه سیما سلطانی آنچه نویسنده‌ای مثل جک ودرفورد را از بقیه نویسندگان تاریخ مجزا می‌کند، دیدگاه ناب و متفاوت او به آن چیزی است که همه دنیا به آن با یک عینک نگاه کرده‌اند. اینکه ما همیشه بومیان آمریکای لاتین را مردمی بدانیم که با مستقر شدن آمریکای مدرن از بین رفته‌اند، بی‌آنکه اثری بر جهان امروز بگذارند، از نظر او اشتباه است. پس بخشندگان بومی آمریکایی(Indian Givers: How the Indians of the Americas Transformed the World) را می‌نویسد تا این دیدگاه را به تندی نقد کند و ثابت کند بومیان آمریکای شمالی و جنوبی بودند که بسیاری از جنبه‌های جهان مدرن امروز را به ما هدیه داده‌اند.  اما کتاب چنگیزخان و ساختن دنیای مدرن دیگر یک انقلاب در تغییر زاویه دید بود. بی‌شک خود من تا لحظه‌ای که این کتاب را ببینم تنها چیزی که از نام چنگیزخان به ذهنم می‌رسید وحشی‌گری، خشونت بی‌حد و اندازه و مرگی بدوی بود. اما ودرفورد انگار نشسته در یکی از آن چادرهای تاریک و سرد مغولی این‌بار ما را از درون ماجرا آگاه می‌کند. یکی از جمله‌هایی که ودرفورد در یکی از سخنرانی‌هایش گفت و با خودم گفتم چرا من تا به حال به آن فکر نکرده‌بودم این بود: "هیچ قدرتی نمی‌تواند با 100 هزار سرباز و هر خشونت و ظلمی که تصور کنید بر میلیون‌ها نفر حکومت کند مگر آنکه چیزی به آن مردم بدهد که آنها بخواهند زیر پرچمش بمانند." و آن چیز با توجه به آنچه در کتاب خواهید خواند، جهان مدرن است. 6- قهرمانان تاریخ (Heroes of History: A Brief History of Civilization from Ancient Times to the Dawn of the Modern Age) ویل دورانت (Will Durant) امتیاز :3.88 اسم همه کتاب‌های تاریخی را که می‌دانید ریسه کنید، بی‌شک چهار کلمه "تاریخ تمدن ویل دورانت" جزو اولین کتاب‌هایی است که یادتان خواهد آمد. کتاب 11 جلدی (نسخه ایرانی اش 13 جلد ) که ویل و همسرش آریل دورانت 50 سال دور دنیا سفر کردند و عمر خود را صرف بوجود آوردن آن کردند تا یک بار برای همیشه همه جزییات تاریخی را یک جا برای ما به رشته تحریر درآورند. اما امروز قرار نیست به شما توصیه کنم 13 جلد کتاب ویل دورانت را روی میز بچینید و یکی دو سال از عمرتان را برای خواندن آن صرف کنید، ایده‌ای که در پانزده شانزده سالگی به سرم زد و مرا به مخزن کتاب‌های مرجع کتابخانه عمومی شهرمان کشاند و با دیدن آن حجم از جزییات و داده‌ها پشیمانم کرد. من می‌خواهم شما را با کپسول تاریخ به قلم قهرمانان تاریخ آشنا کنم. ویل دورانت در کتاب قهرمانان تاریخ دست به شگفتی دیگری زده است او با تمرکز بر انسان‌های بزرگی که نقش پر رنگی بر رشد و ارتقا تمدن بشری داشته‌اند، داستانی را از ابتدای تاریخ بشری سر انداخته و تا آغاز جهان مدرن را در یک کتاب 21 فصلی برای ما تصویر کرده‌است. آنچه لذت خواندن تاریخ با کتاب "قهرمانان تاریخ" را برای انسان مدرن بیشتر می‌کند این است که می‌داند زوجی این کتاب را نوشته‌اند که تاریخ را گام به گام و نفس به نفس با مردمان سرزمین‌هایی که آن را ساخته‌اند، بررسی کرده و آن را بر پایه بزرگ‌ترین کتاب تاریخ جهان گردآوری کرده‌اند. هر چه درباره تاریخ و اهمیت و ارزش خواندن آن بگوییم کم است اما برای آنکه چنین کار پر ارزشی را آسان‌تر کنیم، لذیذتر کردن مطالعه تاریخ را در این مقاله به شما هدیه کردیم.  به قلم "زهره عواطفی حافظ" کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف ارسال رایگان: blog1 از پاتوق کتاب خریداری کنید.   
سفرنامه هایی از جنس لطافت از سرزمین عشق: معرفی 3 سفرنامه قاجاری
سفرنامه هایی از جنس لطافت از سرزمین عشق: معرفی 3 سفرنامه قاجاری
 خانم مارگریت دوراس در کتاب «نوشتن و همین و تمام» بر این اعتقاد است که: «مردها تحمل این را ندارند؛ تحمل زنی را که بنویسد. عذاب آور است برای مرد، دشوار است.»مسأله نوشتن طی اعصار مختلف از دغدغه‌های فکری و اصلی انسان بوده؛ چرا که نوشتن بعد از گفتار، بهترین و مؤثرترین راه برای برقراری ارتباط با هم‌نسلان و آیندگان بوده است؛ مسأله‌ای که جنسیت‌بردار نبوده، نیست و نخواهد بود. موضوعی که با ورود مشهود زنان نویسنده به دنیای کلمات و نوشتن، مورد دغدغه و شکایت بسیاری از مردان نویسنده قرار گرفت.شاهد مثال این حرف، نمونه‌های جهانی از نویسندگان زنی هستند که به دلایل مختلف، سال‌ها با اسم مستعار مردانه به فعالیت نویسندگی‌شان ادامه دادند. این مسأله بخصوص در قرن 18 و 19 اوج گرفت. خواهران برونته، با نام های مستعار کوریر، الیس و آکتون؛ نویسنده داستان زنان کوچک، لوئیزا می الکات با نام مستعار مادلین بی استرن؛ ماری آن ایوانس خالق اثر آدام بد با نام مستعار جورج الیوت؛ جی کی رولینگ نویسنده داستان مشهور هری پاتر با نام مستعار روبرت کالبریث از جمله زنان مشهور در سطح جهانی هستند که آثار خود را با نام مستعار به چاپ رسانده اند. زنانی که پس از نشر کتاب‌هایشان و اقبال عموم به کلمات و نوشته‌هایشان شهرت جهانی یافتند.در ایران نیز در همین زمان که با دوران پادشاهی قاجار هم‌زمان است، زنان از محدودیت‌ها، خانه‌نشینی‌ها و جامعه‌گریزیِ فرمایشی، رنج‌های فراوانی می‌بردند؛ اما از آنجا که زنان ایرانی از هوش، ذکاوت و استعداد حل مسئله برخوردار بودند، اجازه ندادند که سلطه محدودیت‌ها، عقل، درایت، روحیه هنرمندی و جسارت در اجتماع را از آن‌ها سلب کند. انجام سفرهای بیرون از شهری بدون محارم و به صورت مستقل از جمله مسائلی بوده که زنان در دوران قاجار به آن اهتمام ویژه‌ای داشته‌اند. به دنبال همین سفرها بوده که عده‌ای از زنان خوش‌قلم، به نگارش خاطره‌ها و اتفاقاتی که در طول سفر برایشان اتفاق می‌افتاده، اقدام کرده و حاصل آن سفرنامه‌هایی به قلم زنان شده است. سفرنامه‌هایی که پر است از شخصیت‌ها، مکان‌ها، زمان‌ها، بوها و طعم‌ها و گرما و سرمای فصل‌ها، شرح خیانت‌ها و عشق‌ها، مرگ‌ها و زندگی‌ها. چادر کردیم رفتیم تماشا، سفرنامه عالیه خانم شیرازی؛ سه روز به آخر دریا، سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری؛ خانم! فردا کوچ است، سفرنامه سکینه سلطان (وقارالدوله) از جمله کتاب‌های انتشارات اطراف است که در زمینه سفرنامه‌نویسی با نثر قاجاری به چاپ رسیده است. این کتاب‌ها هر کدام به سفر یکی از خانم‌های دوران قاجار می‌پردازند؛ این سفرنامه‌ها کتاب‌های خوش‌خوانی هستند که با توجه به نثر خاصشان مخاطب را شهر به شهر، کاروانسرا به کاروانسرا و اشتر به اشتر همراه با خود به سفر خواهند برد. چادر کردیم رفتیم تماشا، سفرنامه عالیه‌خانم شیرازی، همزمان با حکومت ناصرالدین شاه نگاشته شده است. در بخش اول نویسنده در مورد شروع سفرش از کرمان، رفتن به بمبئی و سختی‌ها و ماجراهای سفر حج و عتبات می‌نویسد و در بخش دوم با پایان سفر حج و رسیدن به تهران نوع نگارشش تغییر می‌کند. سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری، سه روز به آخر دریا، که نویسنده اش مشخص نیست، سفرنامه سفر شاهزاده خانم برای یک سال از طبس به قصد زیارت عتبات عالیات و مکه است. از همان آغاز سفرنامه می‌فهمیم که راوی زنی باسواد و نکته‌سنج و تیزبین است که تمایلی به زیاده‌گویی ندارد. هر چند ثروتمند و سرشناس است اما جاده با او همان می‌کند که با دیگران. در سفرنامه خانم! فردا کوچ است که سومین جلد از این سفرنامه هاست، شرح سفر سکینه سلطان ملقب به وقارالدوله است که سفرش را چهار سال بعد از کشته شدن شاه و زمانی که به همسری معتصم الملک درآمده شروع می کند ولی همچنان در این سفر به یاد ناصرالدین شاه است و خاطراتی را از او ذکر می کند. اما ویژگی مهم نوشته‌های زنان مخصوصا سفرنامه‌ها و خاطره‌نوشته‌ها جزئی‌نگری و توجه به مسائلی است که طعم روزمرگی و زیستن را به کام مخاطب شیرین می‌نشاند. بخشی از کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا صبح چهارشنبه دوم بار کردیم. هفت فرسخ راه آمدیم. در راه دو نفر سنی از شتر افتادند، مردند. در همین منزل آن‌ها را دفن کردند. در این بیابان خار مغیلان بسیار و کهور و غیره بود. آب هم در این منزل نبود. شب ماندیم. طلوع صبح پنج شنبه سوم بار کردی. شش فرسخ راه آمدیم. در این منزل‌ها سنگلاخ‌های غری بود. از مکه که بیرون آمدیم. شب‌ها چنان سرد است که با لحاف می‌خوابیم. بنده سرما خوردم. سه روز است تب کردم. الهی خداوند مرا در غربت ناخوش نکند. کتاب‌های معرفی شده در این مطلب را می‌توانید با کد تخفیف ارسال رایگان: blog1 از پاتوق کتاب خریداری کنید. به قلم "نجمه نیلی‌پور"
قیام 15 خرداد، زمینه‌ساز انقلاب اسلامی
قیام 15 خرداد، زمینه‌ساز انقلاب اسلامی
قیام 15 خرداد، نقطه عطف مسیری بود که در نهایت به انقلاب اسلامی منجر شد. این قیام به‌خودی‌خود و به یک‌باره شکل نگرفت و در طی ماه‌ها قبل از آن زمینه‌هایی موجب ایجاد آن شد. قیام خونین 15 خرداد و مبارزات مردمی آن سال‌ها را باید در برگ‌های تاریخ جست. اتفاقات بسیار زیادی خشم و خروش مردم را به همراه داشت و نتیجه آن، قیام مردم و کشتار وسیع حکومت در 15 خرداد 1342 بود. کشتاری که بذر خشم مردم را بارورتر کرد و ثمره آن 15 سال بعد در انقلاب اسلامی خود را نشان داد. در ادامه این مطلب می‌خواهیم کتاب تاریخ قیام 15 خرداد را ورق بزنیم. با ما همراه باشید. زمینه‌‌های قیام خونین 15 خرداد قیام 15 خرداد به یک‌باره شکل نگرفت و زمینه‌های بسیار زیادی در شروع آن که منجر به انقلاب اسلامی شد، موثر بودند. این زمینه‌ها عبارت‌اند از: تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی اولین زمینه شروع قیام 15 خرداد، تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود که از مفاد آن می‌توان به حق رای قانونی زنان و حذف شدن قید سوگند به قرآن در مراسم تحلیف اشاره کرد. امام خمینی و مراجع عظام تقلید از مخالفان سرسخت این لایحه بودند و طی سخنرانی‌ها و تلگراف‌هایی به محمدرضاشاه و اسدالله علم، اعتراض شدیدالحن خود را اعلام کردند. امام خمینی در طی سخنرانی‌های خود اذعان داشت که این قانون می‌تواند خطر نفوذ فرقه بهاییت در ارکان دولت را به همراه داشته.باشد. در نهایت هم با وجود فشارهای بسیار زیاد روحانیان، هیئت دولت در 7 آذر 1342 مصوبه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را از دستور کار خارج کرد. انقلاب سفید انقلاب سفید دیگر زمینه شروع قیام خونین 15 خرداد بود. طرح اصول شش گانه و انقلاب سفید از بحث برانگیزترین و جنجالی‌ترین طرح‌هایی بود که توسط محمدرضا پهلوی در سال 1341 شمسی مطرح و در مجلس به رفراندوم گذاشته شد. انقلاب سفید در رفراندوم مذکور در تاریخ 6 بهمن 1341 با رای قاطع پیروز شد، اما امام خمینی، روحانیون و احزاب شدیدا به مخالفت با آن برخاستند. از جمله مفاد این اصول شش گانه می‌توان الغای رژیم ارباب رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران، تصویب مصوبه فروش سهام کارخانه‌های دولتی تحت عنوان ضمان و پشتوانه اصلاحات ارضی، تصویب مصوبه قانون ملی کردن جنگل‌های کشور، تصویب مصوبه سهیم کردن کارگران در سود منافع کارگاه‌های صنعتی و تولیدی سراسر کشور، تصویب لایحه اصلاحی قانون انتخابات در کشور و تصویب مصوبه ایجاد سپاه دانش جهت تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری را نام برد. دلیل مخالفت روحانیون، بر پا کردن طرحی موسوم به سپاه دانش بود؛ خصوصا موقعیتی که تقریبا 90 درصد مردم ایران بی‌سواد بودند و امام خمینی اهداف پشت‌ پرده‌ای را برای این طرح متصور بود. اهدافی مانند نفوذ فرهنگ امریکایی در ایران، اسلام‌زدایی از جامعه ایرانی و استقرار نظام سرمایه‌داری در ایران. امام خمینی معتقد بود که برنامه‌های اصلاحی رژیم، موسوم به انقلاب سفید از طرف امریکا و رژیم صهیونیستی هدایت شده و قرار است تامین‌کننده منافع کوتاه مدت و بلند مدت آنان باشد، بنابراین با اجرای آن منافع ملی ایرانیان به خطر می‌افتد. در همین راستا امام خمینی دلایل مخالفت جدی خود را در اعلامیه‌ای مفصل بیان کرد و آن را بی‌اعتبار دانست. رژیم پهلوی بعد از مخالفت امام خمینی و پشتیبانی روحانیون از او، در وضعیت پیچیده‌ای قرار گرفت و برای بیرون آمدن از این باتلاق، طرح حمله به مدرسه فیضیه را پایه‌ریزی کرد. حمله به مدرسه فیضیه قم از زمینه‌های قیام خونین 15 خرداد حمله به مدرسه فیضیه قم فاجعه‌ای بود که در عصر روز دوم فروردین 1342 مصادف با سال‌روز وفات امام صادق شکل گرفت. در این روز مراسم سوگواری از طرف آیت‌الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برقرار بود و ماموران مسلح شاه برای اجرای نقشه حمله به مراسم در بیرون مدرسه فیضیه آماده‌باش بودند. در همان دقایق ابتدایی مراسم واعظی به نام شیخ انصاری برای سخنرانی روی منبر رفت و با صلوات‌های بی‌دلیل و خارج از ادب مجلس عده‌ای مواجه شد. در حقیقت اخلال‌گران وظیفه داشتند با صلوات‌ فرستادن‌های بی‌جا در روند مجلس اختلال ایجاد کنند. در نهایت هم پس از پایان سخنرانی شیخ انصاری یکی از اخلال‌گران فریاد «برای سلامتی شاهنشاه آریامهر صلوات» سر داد و با خروش مردم، درگیری‌ها آغاز شد. اخلال‌گران با چوب و چاقو به جان طلاب حاضر در مدرسه فیضیه افتادند. به این‌صورت که هر کدام از ماموران به سمت طلاب می‌رفتند و از او می‌خواستند فریاد «جاوید شاه» سر دهد. هر کسی از این مورد سرپیچی می‌کرد، با حمله کماندوهای رژیم پهلوی مواجه می‌شد. عده‌ای از طلاب توانستند خود را به طبقه بالای مدرسه فیضیه برسانند و با پرتاب سنگ به ماموران حمله کنند. ماموران هم از پا ننشستند و به سمت طبقات بالایی حرکت کردند و پس از دقایقی درگیری، تعدادی از طلاب را به پایین انداختند. مرحوم دوانی در خاطراتش از آن حمله می‌گوید: «ده‌ها نفر از طلاب و مردم عادی مجروح شدند و مشخص نشد چند نفر به شهادت رسیدند.» ماموران شاه سپس کتاب‌ها و قرآن‌ها را پاره و لوازم طلاب را به حیاط مدرسه پرتاب کردند. فاجعه مدرسه فیضیه و خشم ناشی از آن باعث شد مبارزات مردم ایران وارد مرحله جدیدی شود و امام خمینی به‌عنوان رهبر این مبارزات توانست تدابیری برای استفاده از این نهضت بیندیشد. روزهای پس از این فاجعه، امام خمینی و دیگر روحانیون و مراجع در محکومیت حرکت رژیم پهلوی بیانیه‌ها و اعلامیه‌های بی‌شماری صادر کردند و موجب تغییر بینش مردم عادی نسبت به رژیم پهلوی شدند. سخنرانی روز عاشورای امام خمینی از زمینه‌های قیام 15 خرداد تیر آخر، سخنرانی روز عاشورای امام خمینی بود. در آغاز محرم سال 1342 شمسی، قم به عنوان یک پایگاه مردمی ضد رژیم پهلوی درآمده و مبارزات مردمی شکل تازه‌ای به خود گرفته بود. عصر روز 13 خرداد همان سال، برابر با عاشورای حسینی، امام خمینی با حضور در مدرسه فیضیه سخنرانی کوبنده‌ و انتقادی علیه رژیم پهلوی انجام داد و در طی آن پرده از جنایات این رژیم برداشت. مردم حضوری گسترده و عجیب در این مراسم بهم رسانیده بودند و سرتاپا سخنان امام خمینی را به گوش جان می‌سپردند. شروع قیام 15 خرداد توالی این اتفاقات در چند ماه باعث شکل‌گیری نهضتی جدید در مبارزات مردم شد و با دستگیری امام، زمینه شروع قیام خونین 15 خرداد فراهم شد. دستیگری امام و شروع قیام خونین 15 خرداد پس از سخنرانی کوبنده امام خمینی، رژیم پهلوی از حضور گسترده مردم و اعلام حمایتشان از امام خمینی احساس ترس کرد. اسدالله علم، نخست‌وزیر وقت، دریافت که تنها راه‌حل برای جلوگیری از گسترش تظاهرات و مبارزات مردم پس از سخنرانی روز عاشورا، دستگیری امام خمینی است. به همین ترتیب پس از دستور اسدالله علم کماندوهای رژیم پهلوی در شب 15 خرداد 1342 مناطق مختلف قم را محاصره و در صبح همان روز امام خمینی را دستگیر کردند. امام توسط نیروهای رژیم پهلوی تحت شدید‌ترین تدابیر امنیتی به تهران منتقل و در پادگان قصر زندانی شد. درگیری و کشتار مردم خبر دستگیری امام پس از مدتی کوتاه در شهر قم پخش شد و دیری نپایید که مردم قم به نشانه اعتراض به خیابان‌ها آمدند. این شورش خیابانی سرآغاز قیام 15 خرداد بود. خبر به‌ سرعت به مردم سرتاسر کشور رسید. به همین ترتیب مردم تهران نیز بلافاصله به خیابان‌ها هجوم آوردند، شعارهایی بر ضد رژیم وقت سر دادند و به برخی از مراکز دولتی حمله کردند. در این شرایط اسدالله علم تنها راه برخورد با بحران پیش رو را سرکوب مردم می‌دانست. قیام مردمی 15 خرداد به حدی بود که رژیم تصور می‌کرد اگر در اسرع وقت سرکوب نشود، خطر سقوط رژیم کاملا محتمل است. بسیاری از مردم قم، تهران و ورامین در طی این سرکوب‌ها مجروح و شهید شدند. تعداد دقیقی از شهدا در دست نیست، اما بر طبق اسناد ساواک در طی سرکوب‌ها صدها تن جان خود را از دست دادند. امام خمینی این روز را تا همیشه عزای عمومی ملت ایران اعلام کرد. اتفاقات بعد از قیام خونین 15 خرداد اتفاقات بعد از قیام 15 خرداد هم به نوبه خود جالب توجه است، چرا که می‌تواند روند آگاهی مردم و شکل‌گیری مبارزات‌شان را تا پیروزی انقلاب اسلامی به‌خوبی نشان دهد. واکنش حکومت پهلوی رژیم پهلوی یقینا تنها نظاره‌گر قیام مردم نبود و دست به واکنش‌های مختلفی زد. این واکنش‌ها عبارت‌اند از: اعلام حکومت نظامی اولین واکنش رژیم پهلوی نسبت به قیام مردم، اعلام حکومت نظامی بود که در همان ساعات اولیه قیام آغاز شد. کابینه اسدالله علم در ساعت 5 عصر روز 15 خرداد ماه جلسه‌ای فوری تشکیل داد و پیرامون وقایع اتفاقیه تصمیماتی گرفت. آنان که بسیار نسبت به قیام مردم وحشت‌زده شده بودند، هیچ راه‌حلی جز حکومت نظامی و سرکوب به نظرشان نرسید. اسدالله علم‌ در این‌ جلسه‌ اذعان داشت تصمیم‌شان‌ بر این‌ بوده‌ روز شنبه‌ امام خمینی‌ را در قم‌ و آیت‌الله قمی‌ را در مشهد دستگیر کنند‌، اما اتفاقاتی مانند بر منبر رفتن امام خمینی و سخنرانی علیه محمدرضا شاه و ترس از هم‌صدا شدن مردم قم و مشهد باعث شد زودتر دست به کار شوند. کشتار گسترده مردم دومین واکنش رژیم پهلوی نسبت به قیام مردم در روز 15 خرداد، کشتار بود که با دستور مستقیم محمدرضا شاه صورت گرفت. اسدالله علم در مصاحبه‌ با مارگارت‌ لاینگ‌ قیام‌‌ 15 خرداد را یک اتفاق بسیار مهم تلقی کرد و اعلام داشت دستور شلیک مستقیم را از شاهنشاه گرفته است. خود محمدرضا شاه هم بعدا طی مصاحبه‌ای گفت که در قیام 15 خرداد 1342 دستور تیراندازی داده است و ابدا از این تصمیم متاسف نیست. البته که شاه در مصاحبه با اوریانا فالاچی اقدام خود را با دلایلی مثل مدفون شدن انقلاب سفید در صورت عدم سخت‌گیری و سرکوب توجیه کرده است. غیر مشروع جلوه دادن قیام مردم یکی دیگر از واکنش‌های رژیم پهلوی بعد از اتفاقات پانزدهم خرداد، تلاش برای غیر مشروع جلوه دادن قیام مردمی بود. پاکروان‌، رئیس‌ وقت ساواک،‌ عصر روز 15‌ خرداد به شکل عجولانه طی‌ یک‌ مصاحبه‌‌ مطبوعاتی‌ اعلام کرد‌: «عده‌ی بسیار معدودی‌ از علما‌ با همکاری ‌عناصر پلید سعی داشته‌اند با استفاده‌ از نفوذ معنوی‌شان یک‌ تلاش‌ مذبوحانه‌ و مضحکانه برخلاف‌ اراده‌‌ تمام ملت ایران‌ مقابل‌ اقدامات‌ انسانی و آزادی‌بخش‌ اعلیحضرت‌ همایونی‌ را پیش بگیرند و امیالشان را ارضا کنند.» در حقیقت پاکروان تلاش کرد شاهنشاه را از این اقدام وحشیانه مبرا کند و با توجیه غیرمشروع بودن حرکات و مبارزات مردمی کشتارشان را کاری درست و منطقی نشان دهد. واکنش علما و روحانیون علما و روحانیون خشمگین از اتفاقات به وجود آمده از همان لحظات ابتدایی پس از دستگیری امام خمینی واکنش‌هایی را از خود نشان دادند. واکنش علما در داخل کشور علما و روحانیون در داخل کشور نسبت به دستگیر شدن امام واکنش‌های مختلفی از خود نشان دادند. واکنش اول آن‌ها با ارسال تلگراف، نامه و صدور اعلامیه‌های مختلف انجام شد. اکثر این تلگراف‌هایی که از طرف علما و روحانیان از شهرستان‌های مختلف به تهران ارسال می‌شد، خطاب به سران و مجامع حکومتی بود. روحانیان ضمن انتقاد شدیدالحن از حکومت، خواهان آزادی هر چه سریع‌تر امام خمینی و دیگر زندانیان بودند. برخی دیگر از تلگراف‌ها هم مستقیما امام را مخاطب قرار داده و برای ایشان آرزوی سلامتی کرده بودند. در این میان اعلامیه‌هایی هم از سوی علما و روحانیون مانند اعلامیه آیت‌الله گلپایگانی در انتقاد به دولت و حاکمیت صادر شد.
آیت‌الله میلانی هم پس از ورودشان به تهران با انتشار اعلامیه‌های بسیار تند اقدامات خشن و سرکوب‌گرانه حکومت را مورد انتقاد خود قرار داد و ضمن حمایت از مردم و امام خمینی، خواستار آزادی هر چه سریع‌تر زندانیان و پایان دادن به شکنجه ناجوانمردانه شد. همچنین آیت‌الله میلانی از مردم وارسته ایران درخواست کرد به خانواده‌هایی که سرپرست‌شان را در مبارزات اخیر از دست داده‌اند، توجه کنند و آن‌ها را تنها نگذارند. همچنین بسیاری از علما در این بحبوحه نامه‌هایی به مراجع عظام نجف اشرف ارسال کرده و وقایع را به اطلاعشان رساندند. آیت‌الله میلانی یکی از این افراد بود که نامه‌ای به آیت‌الله خویی فرستاد. واکنش دیگر علما خودداری از اقامه نماز جماعت بود. علمای مشهد نماز جماعت مسجد گوهرشاد را اقامه نکردند و حتی علمای مدافع حاکمیت نیز به حمایت از آنان و دستگیرشدگان اقامه نماز جماعت را تحریم کردند.

 مهاجرت علما به تهران اقدام دیگر علما و روحانیون، مهاجرت به تهران در برابر جنایات رژیم پهلوی در قیام خونین 15 خرداد بود. پیش از این در جریان مشروطه نیز علما و مراجع با مهاجرتشان اعتراض خود را اعلام کرده بودند اما تفاوت این مهاجرت با واکنش‌های پیشین این بود که پس از جنایت 15 خرداد، علما از شهرستان به تهران مهاجرت کردند. هنوز 35 روز از قیام نگذشته بود که روحانیون از شهرستان‌ها به تهران رسیدند. شاهنشاه در یک اقدام قهری تصمیم به جلوگیری از مهاجرت دیگر روحانیون گرفت و حتی دستور به بازگشت هواپیمای آیت‌الله میلانی داد. اما طولی نکشید که به‌دلیل گستردگی اعتراضات و خشم مردم مجبور به تجدید نظر شد و روحانیون زیادی در حمایت از امام، دستگیرشدگان و کشته‌شدگان قیام 15 خرداد خود را به تهران رساندند. آزادی امام خمینی اوضاع کشور پس از قیام 15 خرداد نابسامان شده بود. شاه وقایع این روز خونین را مانند لطمه‌ای شدید به ثبات موجود و اعتماد امریکا می‌دید و تلاش می‌کرد با بی‌ارزش جلوه دادن وقایع، شرایط را تحت کنترل خود درآورد. از طرف دیگر نه‌تنها خشم و مبارزات مردم فروکش نمی‌کرد، که روز به روز بر آن افزوده می‌شد. در چنین شرایطی رژیم مجبور شد در تاریخ 11 مرداد 1342 امام خمینی را از بازداشتگاه به منزلی در منطقه داوودیه تهران تحت شدیدترین تدابیر امنیتی منتقل کند و او را این‌گونه در حصر نگه دارد. مردم تهران هم پس از اطلاع از انتقال امام خمینی به منطقه داوودیه رفتند و در آن حوالی تجمع کردند. ماموران رژیم پهلوی نیز با دستور مستقیم شاهنشاه مجبور به پراکنده کردن جمعیت عظیم مردم شدند. عصر روز بعد، روزنامه‌های وابسته به حکومت خبری دورغین مبنی بر به تفاهم رسیدن مراجع عظام و مقامات دولتی را منتشر کردند و به‌دلیل محصور بودن امام خمینی، امکان اطلاع‌رسانی به او وجود نداشت. علما فرصت را غنیمت شمارده و با بیانیه‌هایی این خبر را تکذیب کردند. در این بیت آیت‌الله مرعشی بیانیه شدیدالحن و بسیار تندی را منتشر کرد. پس از این اتفاقات، رژیم تصمیم گرفت امام خمینی را به منزلی در قیطریه تهران انتقال دهد. امام خمینی حدود 8 ماه در این منزل محصور بود و در نهایت با فشار مردمی و مراجع در شامگاه 16 فروردین 1343 آزاد شد و به قم بازگشت. شاهنشاه با آزادی ناگهانی امام خمینی تصمیم داشت وقایع سال گذشته را بی‌اهمیت جلوه دهد و تصور می‌کرد توانسته مردم را متنبه کند. خبر آزادی امام خمینی به‌سرعت در سرتاسر کشور پخش شد و مردم جشن‌های باشکوهی را در محله‌های مختلف خصوصا در مدرسه فیضیه برگزار کردند. 3 روز پس از آزادی نیز امام خمینی نطقی حماسی علیه رژیم وقت انجام می‌دهد که تمام نقشه‌های محمدرضا شاه را نقش بر آب می‌کند. کلام پایانی قیام 15 خرداد را می‌توان مهم‌ترین نهضت انقلابیون پیش از پیروزی انقلاب اسلامی دانست. امام خمینی به‌عنوان رهبر انقلاب اصلی‌ترین عنصر انگیزه‌بخش مبارزات مردمی بود که حتی از زندان هم می‌توانست اعتراضات مردم را هدایت کند. در نهایت هم نتیجه قیام خونین 15 خرداد که یاد کشته‌شدگانش تا ابد در تقویم تاریخ ایران ماندگار می‌ماند، پیروزی مبارزان انقلابی در 22 بهمن 1357 بود. منابع https://fa.m.wikipedia.org/wiki/تظاهرات_15_خرداد https://www.isna.ir/amp/1401031510182/ https://www.irna.ir/amp/83805766/ https://www.irna.ir/amp/84777990/ https://www.mashreghnews.ir/news/1383401/در-قیام-15-خرداد-چند-نفر-شهید-شدند https://www.iribnews.ir/fa/amp/news/2732716 https://hawzah.net/fa/Magazine/View/130/6119/64965/قیام-15-خرداد-1342"روند،-بازتاب-و-نتایج"
۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک